بررسی عطر

خداحافظ خانم مونا دی اوریو: نگاهی به روند کار برند Mona di Orio پس از مرگ وی

یکی از کلیدی ترین مبحثهای پیرامون حفاظت و مرمت بناهای تاریخی جدال بین دو ایدئولوژیِ “بنا رو به صورتی که هست حفاظت کنیم” هست با “ترمیم کنیم و برش گردونیم به حالتی که در ابتدا بوده”. این البته موضوعی نیست که بشه به صورت محتوم ارزیابی کرد و تو یه پوشه انداختش و گفت آها اینم مانیفست. از بنا به بنا، از مصالح به مصالح و از کاربرد به کاربرد فرق داره. چی شد که دارم این موضوع رو میگم؟

مونا دی اوریو
Jeroen Oude Sogtoen

مونا دی اوریو یکی از هنرمندان بلامنازعۀ تاریخ معاصر عطر بود که متاسفانه خیلی زود از بین ما پر کشید. زادۀ پدری ایتالیایی و مادری اسپانیای بود. در فرانسه بدنیا آمد و بزرگ شد و پس از اینکه دوره های پیشرفتۀ عطرسازی رو پیش اسطورۀ دنیای عطر، ادموند رودنیتسکا، به اتمام رسوند برند خودش رو تو هلند با نام خودش، Mona di Orio تاسیس کرد. در کارنامۀ برندش ترکیبات مدرن و کلاسیک زیادی رو جا داد که معروفترین اونها توی مجموعۀ “تناسبات طلایی” (Les Nombres d’Or) قرار دارن. عطرهایی چون Ambre، Vetyver، Oud Osmanthus. این مجموعه شامل عطرهایی با رویکرد کلاسیک و روحیه ای مدرن هستن که ساختارشون به درستیِ عنوانش تناسبات طلایی و استادانه رو به نمایش میذاره.

پس از مرگ مونا در سپتمبر ۲۰۱۱ رویه کار عوض شد. یرون اوده سوختون (Jeroen Oude Sogtoen مدیر هنری برند که از سال ۲۰۰۴ توی این برند کار میکنه) و تیمی که اداره برند مونا دی اوریو دستش هست در ابتدای امر چند تا از کارهای اولیۀ مونا رو از دور خارج کردن، فرم شیشه ها رو عوض کردن (که البته من شیشه های جدید رو ترجیح میدم) و حجم عطرها رو از ۱۰۰میل به ۷۵میل تغییر دادن و قیمتها رو بالا بردن. خیلی خلاصه بخوام بگم روند کار پول-محور شد و به مقولۀ عطر کاسب مأبانه نگاه کردن. همه اینا به کنار، سال گذشته متوجه شدن نونی که از بابت کارهای ساخته شده توسط مونا میخوردن کفاف نمیده بنابراین تو حرکتی حیرت آور با استخدام یک عطرساز سوئدی تازه کار به نام فردریک دالمان (Fredrik Dalman) که تا پیش از این هیج جا حتی اسمی ازش شنیده نشده بود قرارداد عقد کردن و اون رو به عنوان عطرساز خانۀ مونا دی اوریو انتخاب کردن. البته فردریک دالمان پیش از اینکه وارد این برند بشه هم با مونا و هم با یورن آشنایی نزدیک داشت و دوره های تخصصی عطرسازی رو توی گراس تو موسسه ای دیده بود که زمانی ادموند و میشل رودنیتسکا تاسیس کرده بودن.

مونا دی اوریو
Fredrik Dalman

حالا میرسیم به همون بحث اول. حفظ میراث فقط با در نظر گرفتن کالبد و فیزیک بنا، یا حفظ ارزشهای معنوی اون؟ سوالی میلیون دلاری که در مورد برند مهمی چون مونا دی اوریو خیلی خوب صدق میکنه. مطمئنا آقای دالمان قصد نداره که امضای اوریو رو کپی کنه و به سبک اون عطر بسازه. این کار هم شدنی نیست، هم غیرقابل احترامه و هم از نظر هنری بی معنی. چرا که عطرساز باید امضای خودش رو داشته باشه و من حق میدم که دالمان روند کار برند مونا دی اوریو رو با امضای خودش بدست بگیره. اما راستش به من این حس رو میده که سایپا بره کارخونۀ لامبورگینی رو بچرخونه و با اسم لامبورگینی خودروی ساینا تولید کنه.

فارغ از این مسائل مقدماتی بهتره به کارنامۀ دالمان برای مونا دی اوریو بپردازیم و ببینیم از ۲۰۱۶ تا امروز چه کارهایی رو برای برند ساخته.

سال ۲۰۱۶ بدون هیچ اطلاع قبلی درباره اینکه قراره مجموعه عطرهای مونا دی اوریو با عطرساز دیگه ای ادامه پیدا کنه عطر بوهئا بوهِم (Bohea Bohème) رو معرفی کردن. حرفه ای ترین طبقه عطربازها و منتقدان عطر همیشه ذره بینشون روی این برند تنظیم شده چرا که کلاس خاصی داره و عطرهای کلاسیک رو با روحیه ای امروزی با امضایی بسیار پررنگ توی مجموعه ش جا داده.

مونا دی اوریوبوهئا بوهم داستان چای معروف چینی، بوهـِئا، هست که صادراتش به اروپا از قرون هجده و نوزده شروع شد. این چای سفری طولانی رو در پیش میگرفته که یا از طریق دریا یا زمین به مقصد برسه. چینی ها برای محافظت از چای در مقابل حملات بیدها و آفات در طول این سفرِ چند ماهه اون رو بعد از چیدن دود اندود میکردن. به این ترتیب چای بوهئا همیشه بوی دود میده. این بوی چایِ دودی توی عطر بوهئا بوهم با نُتهای سنتتیک و طبیعی متفاوتی ایجاد شده. چوب شمشاد و چوب بلوط حس چوبی و نیمه دودی به عطر میده اما در کنار اینها برای بهتر القا کردن حس دودی چای نُت سنتتیک دود و صمغ نراد و تخم درخت تبریزی بکار رفتن که هر کدومشون بوی دودی مشخصی دارن. شاید بشه گفت مهمترین عنصر توی این عطر که هویت خودش رو بارز نشون نمیده اما شاه کلید بازی دستش هست، هِل هست. بوی چای توی Bohea Bohème شبیه چای توی عطرهای دیگه نیست و بیشتر از اینکه بوی چای رو یادآور بشه بوی گیاهی و تلخ و نیمه دارویی دمنوشهای ترکیبی رو به یاد میاره. بوهئا بوهم ترکیبی کاملا مدرن هست که با اونچه مونا دی اوریو میساخته زمین تا آسمون فرق داره. هیچ تعلقاتی از روایح کلاسیک فرانسوی توی این عطر دیده نمیشه، حتی عمق و استخوان بندیش هم ربطی به کارهای پیشین برند نداره. عطری دودی که بیشتر به یک بو شبیه هست تا عطر. یعنی بوی یه چیز، یه جا، یه لحظه…

مونا دی اوریودر سال ۱۶۹۷ در ژاپن سیستم مبادله ای تاسیس شد که در اون برنج به عنوان ارز استفاده میشد. دوژیما (Dõjima) عنوان این مارکت تبادل و صرافی بود که دالمان با استناد بهش عطری رو بر مبنای ادویه، بوی برنج، چرم و نتهای گُلی میسازه. دوژیما عطری هست که شروع چرب، پودری، فلزی و شیرین و نامأنوسی داره شبیه مونتل عود لدر که بینی من رو آزار میده. با گذشت زمان رایحۀ برنج قدرت میگیره و از لبه های حیوانی، چرمی، فلزی و ادویه ای کاسته میشه و عطر با لبه های نرمتر و شیرین ادامه میده. بوی برنج توی عطرسازی یک نت سنتتیک نوپا هست که قدمت زیادی نداره و بخاطر وجوه چند بُعدی که داره مورد توجه عطرسازهایی قرار میگیره که بدشون نمیاد با تعداد نُت کمتر فضایی رو بسازن که ساده و بی دردسر مخاطب رو هیجان زده کنه. برنج از یک طرف به ادویه ها شبیه هست، کمی رایحۀ دودی داره و از یک طرف هم به روایح لاکتوز مانند و خوراکی گرایش داره. این ماهیت چند وجهی به نُت برنج این قابلیت رو میده که تو خیلی از ترکیبات بتونه به راحتی خودنمایی کنه. اما با وجود همه اینها دوژیما کم کم من رو متقاعد میکنه که رویکرد اصلی آقای دالمان اینه که به جای یک عطر یک بو بسازه. چیزی که دقیقا متضاد کارهای مونا دی اوریو هست. در کل دوژیما عطری نیست که یک نفر برای مدت طولانی دوستش داشته باشه و نمیتونه عطر امضای کسی باشه چرا که رایحۀ پودریش با گذشت زمان پلاستیکی و خفه کننده میشه.

مونا دی اوریوبرسیم به Suède de Suède (جیر سوئدی) که به گفتۀ خود عطرساز بر اساس خاطرات کودکی وی ساخته شده. نُت توت زرد و جیر و نُت چوبی. این شما رو یاد تمشک و جیر و چوب توی Tom Ford Tuscan Leather نمیندازه؟ اگه نمیندازه اشکالی نداره. اصن نندازه چون توسکان لدر کار واقعا خوش ساختی هست اما اینجا ما با نوعی جیر روبرو هستیم که بوی گازوئیل مانند میده. اشتباه نکنین نگفتم چرم، جیر! جیری که باهاش یه سطح گریس خورده و نفتی رو پاک کرده باشن. فلفل و کاستوریوم و گل اسمانتوس و چوب سدروس توی این عطر ساختاری رو بازی میکنن که مثل دو کار دیگه کاملا مدرن هست، تخته و عمق نداره، به گذشته هیچ ربطی نداره و احتمالا تو آینده فراموش میشه.

بگذریم، بیشتر از این دلم نمیخواد در مورد این سه عطر حرف بزنم. وقت شما رو هم نگیرم. در مجموع، خیلی رک و راست بخوام بگم، روند جدید برند مونا دی اوریو عقب نموندن از بازاری هست که کارهای تجربی، خام، ساده لوحانه که بیشتر شبیه بو هستن تا عطر، در اولویتش قرار داره و برندهایی مثل BeauFort و Initio رو میشه برای این نوع عطرها مثال زد. عطرهایی که تنها دغدغه شون تحت تاثیر گذاشتن مخاطب برای لحظه ای هست و به زور تبلیغات و توصیفاتی که با واقعیت همخوانی ندارن فروش میرن نه با تضمین کیفیت خلاقیت و رایحه. ماجرای افول برند مونا دی اوریو از اوج به مغاک ماجرای تازه ای نیست اما واقعا خیلی بی عُرضگی میخواست برندی با اون عظمت رو ظرف چند سال چنین به خاک مالیدن. این نه حفاظت از میراث خانم اوریو هست، نه بازسازی با اتکا به ارزشها و ساخته های وی، این فقط انگل وار توی بنایی متروکه سُکنی گزیدن هست بدون اینکه حتی برای خود بنا هم ارزشی قائل بشن.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

16 دیدگاه

  1. کیوان ، نظرت ( با توجه به اتمسفر این برند و احتمالآ تجربه ای که روی اغلب ساخته های آن داری) راجع به کویغ از این برند چیه ؟

  2. مرسی کیوان عزیز از ریویوی خوبت. عکس سوختون رو که دیدم یه لحظه فکر کردم استیو مک کویینه :))

  3. بوی برنج رو تا حالا توی عطر تجربه نکردم دوژیما رو که داشتم میخوندم رفتم دوران بچگی که می رفتیم شمال مزرعه پدر بزرگ برای چیدن برنج و رایحه برنج تازه برام تداعی شد گفتم به به عجب چیزیه این که به آخر متن رسیدم خوردم در و دیوار??

  4. یه چیزی که توی بررسی های تو دوس دارم اینه که مثلا نمیای بگی عطر ایکس بوی کباب میده و گوجه و نفتالین و کمی هم تو رایحه پایانی بوی دمپایی آخوندی به مشام میرسه. کاری که میکنی اینه میای قشنگ یه تاریخچه هم نسبت بهش میگی و اینکه از کجا نشات گرفته چطور شده اینطوز شده و از الف تا ی رو قشنگ تو یه بازه کوتاه زمانی و کلامی و نوشتاری ردیف میکنی.
    اما در مورد کارهای خود مونا دی اوریو هم کاش یه روزی بگی. کارنامه درخشان شخص شخیص و محترمه مکرمه اش رو هم بررسی کنی و عکسی هم ازش بزاری.
    در مورد کارهای خدابیامرز خانم دی اوریو هم فکر میکنم وانیل و توبررز عالی باشن. وانیلش رو به شخصه دوس دارم با اون موندگاری لذت بخشش

  5. تراژدی بود که …
    از این عطرها AmbreVetyver، Oud Osmanthus. کدومش رو میشه تو ایران پیدا کرد برای تست؟
    آشنا شیم البته دیر…

  6. سلام . من عطر وانیل از این برند رو دارم . ولی خیلی از بوی اون لذت نمیبرم . نمیدونم چرا هر وقت میزنم به یاد قارچ میافتم .

  7. با اینکه من همواره از عطرهای کلاسیک لذت بیشتری میبرم اما همیشه از رویکردهای جدید و بدعت گذاری خوشم میاد .. بلخره روند پیدایش عصری نو در هر زمینه ای باید درجریان باشه.. البته درسته کلامتون *بشکلی که در حد باشه!* در قالب یک برند نو یا حداقل برندی که خصلت ومیراثش ساختار شکنی و عرضه ی بدعت ها باشه.

  8. تو هر صنعتی خصوصا اگه، هنرصنعت باشه مثل همون خودروسازی که اشاره شد، اکثرا تغییر فرد مصادف میشه با تغییر کیفیت…
    و معمولا هم روند پیشرفت کیفی محصولاتی که حاصل تفکرند(که برگرفته از تجربه، دانش و…. شخص هستن) سینوسی هستن، مثال های متعددی واسه تصدیق تز اخیر میشه آور، البته این طبیعیه!
    به نظر من نمیشه گفت که مونا دی ریو دیگه همون برند سابق نخواهد بود با اینکه فعلا خیلی فاصله داره، چه بسا داره پروسه stage-gate رو سپری می کنه.

  9. دو سه تا از کاراشو تست کردم و خیلی با امضاش حال نکردم…
    حالا اینایی که تحلیل کردی شاید نظرمو جلب کنن
    ولی از همه بیشتر دوس دارم کار رز اتویل هلندش رو تست کنم
    ترکیب رز و هلو که تو دنیای روایح شدیدا این ترکیبو دوس دارم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Web Statistics
بستن
بستن

بلوک تبلیغ حذف شد

با غیرفعال کردن مسدودکننده تبلیغات از ما حمایت کنید