بررسی عطر

آغوش گرم و اَمن: بررسی عطر باتانیه از پکژی

باتانیهپکژی – باتانیه (Pekji – Battaniye)

خصوصیات برتر: کهربایی، حیوانی، پچولی، خاکی، چوبی

جنسیت: مشترک بین زن و مرد

فصول استفاده: زمستون و پاییز


لم میدی روی کاناپه روبروی تلویزیون و کانالها رو ورق میزنی و بی هیچ قصدی یه برنامه پیدا میکنی و دست از سر ریموتِ تلویزیون برمیداری؛ برای اینکه صدایی باشه که هر از گاهی از خودت بیرون بیاردت بد نیست. افکاری که مُبهمن و تعریف نشده احاطه ات میکنن. نه شروعی دارن نه پایانی. مثل خطکشی خیابون که معلوم نیست نهایتا کجا قراره تموم بشه. کجا شروع شده… بیرون بارش بی عجله ی پولکهای برف زمستونی آسمون شرابیِ شب رو مزین میکنه. سکوتی بخاطر برف بیرون حاکم شده.

کم کم افقی میشی روی کاناپه. زانوهات رو جمع میکنی توی شکمت و کوسن بزرگی رو میکشی زیر سرت و چشمهات حالا تلویزیون رو با زاویه ۹۰ درجه در حالی تماشا میکنن که بخار لیوانِ تپل قهوه تازه دمی که جلوت روی میز عسلی گذاشتی قسمتی از تصویر تلویزیون رو مُعَوج میکنه. پتوی نازک کاناپه رو میکشی روی خودت. جورابای کاموا-دوز رو کمی بالا میکشی که قوزک پات گرم بمونه، یقه روپوش رو هم کمی میکشی روی گوشهات و خیره میشی به تلویزیون و با سرعت زیادی تو غارِ افکارت سقوط میکنی. موسیقی بی نظیر سوختن چند تنه غان و تبریزی توی شومینه هارمونی عجیبی با رقص نورِ نارنجیِ آتیش داره که تاریکیِ گرگ و میشِ غروب زمستون رو خنثی میکنه. سیاهیِ بیرون لجوجانه با این نارنجی در رقابت به سر میبرن.

گرمای زیر پتو هر دقیقه بیشتر میشه. کمی بعد گرمای بدنت زیر پتو رو کامل میگیره. مثل تن گربه ای که گرمای بدنش زیر موهای نرمش حس آرامش و آغوش میده. تابش گرم رقص شعله ی شومینه روی پیشونیت حس تبی سطحی بهت میده. تبی خوش و دلنشین که گرمایی امن رو هدیه میکنه.

باتانیه

سعی کردم با اینکه دستی تو نوشتن ندارم فضای بی نظیر عطر باتانیه رو براتون با تصویر سازی ساده ای توصیف کنم. باتانیه تو زبان ترکی به چیزی مابین پتوی تخت خواب و ملحفه گفته میشه که در انگلیسی throw میگن بهش. ضخامتی کمتر از پتو داره و از ملحفه گرمتره. کاربردش هم همونطور که متوجه شدین بیشتر برای کاناپه و مبله. تا اینجای مقاله احتمالا متوجه شده باشین جنس رایحه از چه قراره!

چیزی نزدیک به یک قرن از ابداع اکورد امبر یا کهربا تو عطرسازی میگذره و چندین و چند عطر کهربایی یا امبری میتونیم نام ببریم برای این دسته ی لایتناهی. اما همچنان افسار کنترل و اریکه ی سلطنت این گروه تو دست سرکرده ها باقی مونده. عطرهایی چون امبر سلطان از لوتانس (Serge Lutens Ambre Sultan)، لو داُمبغ از لاغتیزن پغفومه (L’Artisan Parfumeur L’Eau d’Ambre)، اُمبغ پغِسیو از مِتغ پغفومه اِ گانتیه (Maître Parfumeur et Gantier Ambre Précieux) و چند نمونه دیگه… بخاطر سایه ی سنگینی که این کارها روی گستره ی عطرهای کهربایی انداختن به ندرت شاهد شکوفایی کارهایی جدید تو این دسته هستیم. کارهایی مثل امبغ لوپ از رانیا جِی (Rania J. Ambre Loup)، امبرا آئورِرا از پروفوموم روما (Profvmvm Roma Ambra Aurera)، ورسیلیا وینتج از پروفومی دل فورته (Profumi del Forte Versilia Vintage) و لوبن اکَد (Lubin Akkad) کارهایی نیستن که تصادفی بیرون اومده باشن و به راحتی تکرار شن.

باتانیه

باتانیه رو میتونین یکی از اون کارهایی بدونین که به این لیست اسطوره ها میپیونده. این عطر وجوه خیلی قدرتمندی از اکورد کهربا یا امبر رو با عطرهای نامبرده به اشتراک میذاره، و در عین حال چهره های متعددی داره که طرفداران وتیور، طرفداران پچولی های خاکی و چوبی و وحشی، طرفداران عطرهای کهربایی و طرفدارای عطرهایی که به بستری از مشک دارن، رو تو یه کافه دور هم جمع میکنه.

اما بذارین قدم به قدم بریم جلو. از لحظه ای که باتانیه رو اسپری میکنم رایحه داغ، تاریک اما گداخته مثل نور شدید ماگما ریز لایه های سنگ شده ی گدازه های آتش فشان، خودنمایی میکنه. وحشی و طبیعت گراست و روی حضورش اصرار داره. این جزو اون دسته عطرهاست که مدام رو مخم کار میکنه که تبرم رو تیز کنم، کوله ام رو جمع کنم و تجهیزاتم رو بردارم و به یاد قدیما که تنهایی میزدم به جنگل یه چند روزی دوباره ناپدید بشم. تجربه تنهایی به طبیعت زدن هم تجربه خیلی جالبیه اما باید بدونین کجا میرین و چطوری میرین. شما قول بدین از این کارها نکنین چون من تا همینجاش بارها پیش اومده که قاچاقی زنده موندم!

باتانیه

داشتم میگفتم. این شروع خیلی حس بکر و چگال و متراکمی داره که میتونم نزدیکترین کار بهش رو پچولی ۲۴ از لو لابو (Le Labo Patchouli 24) معرفی کنم. یه پچولی سوخاری شده که شما رو یاد سریال شمال ۶۰ میندازه. بوی هیزم شکنهای شمال آمریکا و آلاسکا رو میده! بویی نفت مانند و به شدت گیرا.

پس از این، عطر بدون اینکه مزه دهنش عوض شه با همون حس وحشی و طبیعت پرست نرم میشه و لبه های تیز و پلیسه زده اش رو تراش میده. برای رسیدن از یک پچولی غول و عربده کش به بستری نرم و راحت طلبانه که بوی کاموا و مشک و تن گرم میده، گذری از اکورد کهربا الزامیه! یک سفر بی نظیر تو رایحه این اکورد با دارچین و وانیل و بنزوئین حال شما رو میاره سر جاش. این همون جنس کهربایی هست که تو عطر امبغ لوپ از رانیا جی هم وجود داره. نوعی ناب از امبر که انگار به معنی واقعی کلمه از عهد عتیق به امروز رسیده.

در امتداد این بازی نابِ گرما، عطر به نقطه ای میرسه که بی نهایت دوست داشتنی میشه. ردی خفیف از بوی یاس امین الدوله (یا پیچ امین الدوله – به انگلیسی Honeysuckle) مثل رد بوی این گل تو غروب خرداد ماه میاد و میره و ما رو میبره به بستر عطر، جایی که دارچین و پچولی رو به خوبی حس میکنین اما وتیور نیمه گلی و نیمه علفیِ این کار برتری میگیره. این دقیقا همون وتیوری هست که توی عطر فو دبسینت از لاغتیزن پغفومه (L’Artisan Parfumeur Fou d’Absinthe) حس میشه. خاکی، نرم، دوست داشتنی، سبز، تازه و بهاری و خوش انرژی. اما جالبتر از وتیور، توی نُتهای این عطر شما با نُت عجیبی مواجه میشین که تو هیچ عطر دیگه ای نمیبینین! کاموای پشمی!

باتانیه

البته میدونین که این نت سنتتیک (انسان ساخت) هست و به صورت طبیعی نمیشه از کاموا رایحه گرفت. این نُت هر چی هست توش حجم قابل توجهی از مشک و ته بوی گلی بهاری داره برای اینکه حس و حال کاموا، لباس گرم زمستونی، گرمای بدن و حس نرم پشم رو القا کنه. درست مثل اکورد کهربا یا امبر. ترکیبی بی نظیر و نرم که آدم دلش میخواد بغلش کنه.

پکژی باتانیه عطر بسیار موفقیه به چند دلیل. اول جسارت عطرساز تو شروعی پر و پیمون و مستحکم که حس بسیار خوب و با صلابتی میده. دوم استفاده بجا و اندازه گیری شده از نُتهای غولی چون پچولی و وتیور و دارچین به طوری که سمفونی هماهنگ و مرتبی رو ارائه میکنن. سوم بخاطر ته بوی عطر که در مقابل خشونتِ شروع حسی بسیار محترم و صمیمی و دوستانه میده. و دست آخر در کنار این رایحه منحصر بفرد، موندگاری و نشر بوی نگم قدرتمند، بگم خوش کلاس… لعنتی خیلی خوبی تو!

★★★★★

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

13 دیدگاه

  1. سلام به سایت عالی دارین از شما اقا کیوان عزیز خواهش دارم راجب محصول روجا داو مدل گریت بریتین بنویسید با تشکر فراوان

  2. با کیوان عزیز که مکاتبه میکردم، خاطره ای مشابه رو مطرح کردم، خالی از لطف نیست که به عرض شما بیننده های عزیز هم برسد:
    مدتی پیش در ارتفاعات زاگرس برای مدتی مقیم بودم، تنها، محل اسکان هم کلبه ای سنگی در انتهای کوره راهی در ارتفاعات مشرف به دره ای، هوا اونجا خیلی سردتر از تهران بود و در اون روز که روزههای آخر اقامت من بود از قبل از طلوع آفتاب بارش برف به همراه وزش باد شدیدی شروع شده بود بطوری که صبح با صدای وزش باد از خواب بیدار شدم، جای شما خالی بعد از صبحانه ی مختصری جلوی شومینه ای که شعله ی اون از هیزم بود نشسته بودم و اسپرسویی که با آب کتری جوش آمده روی زغال آماده شده بود مزه مزه میکردم، سرما به حدی بود که با کاپشن و لباس کامل روبروی شومینه روی کاناپه قهوه بدست لم داده بودم، بر عکس هر چی سمت ظهر میرفت بجای اینکه هوا کمی گرم تر که هیچی لااقل از سوز و سرماش کم بشه، کم نمیشد که هیچ لحظه به لحظه سرد تر هم میشد بلند شدم از تو کوله یک پتو مسافرتی پشمی در آوردم و روی خودم انداختم، از اتمسفر اتاق بگم، همکار که قبل از من تو کلبه ساکن بود عاشق جمع کردن گیاهان دارویی بود و اگه اطلاع داشته باشین زاگرس معدن و گنجینه ی این گیاهان است و کلی گیاه دارویی تو کلبه جمع کرده بود که خشک کنه، کلی هم برای نفرای بعدیش خط و نشون کشیده بود که کسی به اون گیاه های خشکیده دست نزنه از اون طرف حال هوای من دیدن داشت، سکوت + شومینه ی هیزومی روشن + صدای سوختن چوب که هر از گاهی با سکوت صدای وزش باد قاطی میشد + بوی چوب سوخته + عطر قهوه + رایحه های سکرآور گیاهان دارویی + بوی پتوی پشمی نویی که تازه از کاور درآورده بودم + یک پاف از یکی از بهترین ادکلنهایی که همراه خودم برده بودم و حدود نیم متر دورتر از دماغم روی پتو اسپری کرده بودم، حالا اگه گفتین چه ادکلنی؟ راهنمایی کنم از اون دست ادکلن هایی که من بهش میگم مصداق این ضرب المثله “آواز دهل از دور خوش است”، بگذریم خوراک اون فضا و چیدمان بنظر من فقط یک ادکلن بود بعله Private Label, Jovoy، آی حال خوشی داشتم که نگو، حالا هر چی هم من بگم خداییش خیلی سخته تجسمش برای کسی که نبوده تو اون حال هوا، حالا یک پونزده روز تقریبا از اون جریان گذشته من مطلب بالا رو که بار اول خوندم دقیقا دیدم یک نسخه مینیمال از اون خاطره بدجوری برام زنده شد راه افتادم وزرا ببینم دارن یا نه؟ که دیدم نه تا الان کسی نه داشتش و نه میشناختش و خلاصه اینکه ببخشید که عرایضم طولانی شد

  3. کیوان جون فکر کنم موریلاس و کاوالیر و تیری واسر و ژان کلود النا همه باید بیان لنگ بندازن پیش این عطر ساز زبر دست ترک
    انقدر تعریف کردی ازش اگه مطمین نبودم که شما دنبال فروش و تبلیغ عطر تو سمور نیستین که میگفتم ویزیتورشون شدی 🙂

  4. کمتر میشه با کلمات رایحه رو فهمید اما نوشته خیلی خوب تونست شخصیت عطر رو برسونه و ما هم همچنان هیچ، ما نگاه.

  5. اگرچه بهیچ وجه منتظر این نبودم که چنین عطری ساخته و پرداخته ترکیه باشه ، با این احوال چیزی بیش از یک عطر به نظر میرسه . امیدوارم روزی نه چندان دور بتونم تست کنم .

  6. سلام
    بگو تو تهرون کدوم بوتیک قراره بیارش؟
    من تو وزرا ندیدمش،
    البته به روژا، سفیر، میثم، وجوه، هایلند، روشا هنوز سر نزدم

    1. هنوز تو ایران کار نشده. مثل برندهای دیگه هم قرار نیست تو هر بوتیکی پیدا بشه. خیلی اکسکلوسیو حرکت میکنه این برند. خیلی با وسواس بوتیکاش رو انتخاب میکنه

  7. 👍👍👍👍
    فضا سازی بسیار عالی بود داشتم میخوندم یه ذره گرمم شد😀😀😀
    آقا نابود کردی ما رو کارهاش کی میاد ایران بالاخره ؟

    1. اون و مطمئن نیستم. اما فکر کنم یه جور اکورد باشه که توش بلا شک مُشک وجود داره. میدونی یه جوری انگار با بقیه عناصر ترکیب بافته شده و خودش رو به تنهایی نمیشه خیلی مستقل حس کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Web Statistics
بستن
بستن

بلوک تبلیغ حذف شد

با غیرفعال کردن مسدودکننده تبلیغات از ما حمایت کنید