یکشنبۀ بارانی

یکشنبه بارانی – قسمت سی و یکم: چرم، سیگار و زن

تابا بلونکارُن – تابا بلون (Caron – Tabac Blond)

سال تولید: ۱۹۱۹

گروه بویایی: چوبی شیپغ (Woody Chypre)

عطار: ارنست دلتروف (Ernest Daltroff)


 هنر به مثابه یک سپر در برابر یک حمله یا حتی به مثابه یک سلاح چقدر میتونه در نهادینه کردن هنجاری که خارج از عرف تلقی میشه موفق باشه؟ آیا میشه یک هنجار رو یک شبه دگرگون کرد؟ موضوع امروز برمیگرده به سالهای پس از جنگ اول جهانی و حق سیگار کشیدن برای زنان – میدونم سیگار اصلا خوب نیست اما داریم از زمانی حرف میزنیم که باورِ “سیگار برای زن حامله مفیده” یک ذهنیت رایج بود. هنجارها و ضدهنجارها تنها با زمان معنی پیدا میکنن. مثل همین سیگار کشیدن برای زنان یه زمانی شدیداً تقبیح میشده، اما امروز کسی بهش فکر هم نمیکنه. سال ۱۹۲۴ شرکت معروف سیگار مارلبورو اولین سیگار فیلتر دار رو با فیلتر قرمز رنگ صرفاً برای خانمها تولید کرد و به همین دلیل تا مدتها سیگار فیلتردار زنونه قلمداد میشد. فیلتر این سیگار تعمداً به رنگ قرمز انتخاب میشد تا رد رژ لب رو تا حدی مخفی نگه داره، چرا که علیرغم آزاد بودن سیگار کشیدن برای زنان از نظر قانونی، عرف جامعه این رو به راحتی هضم نمیکرد. نظیر همین حکایت رو تو کشور عربستان سعودی نیز شاهدیم که علیرغم آزادی حق رانندگی برای زنان و عدم هر گونه ممنوعیت از نظر سیستم قانونی این کشور، این عمل توسط عرف جامعه تقبیح میشه.

تابا بلون

پنج سال پیش از این اقدامِ مارلبورو، در نقطه ای از پاریس عطرسازی به نام ارنست دلتروف عطری برای شهامت دادن به این پدیده ی نوظهور – یعنی زنی که سیگار میکشه – ساخت و با الهام گیری از ردّ بوی سیگار روی لباس زن، عطرش رو تابا بلون (تنباکوی طلایی) نامگذاری کرد. عطر مذکور نه تنها رایحه ای داشت که با بوی سیگار هماهنگ میشد، بلکه قدرت بالایی هم داشت، که بوی تند سیگار رو تا حدی ماسکه میکرد. این که از فعل ماضی استفاده میکنم به این دلیله که نمیتونین انتظار داشته باشین در حالی که استخوانهای ارنست دلتروف تو گور تنها مدرک بجا مانده از وی هستند، برند کارُن به اصلِ اون عطر وفادار مونده باشه. توجه کنین که پشت هر رفورمولاسیون دسیسه های دایی جون ناپلئون مأبانه قرار نداره، و تغییر فرمولهای عطرهای تاریخی امری اجتناب ناپذیر هست، اما اینجا من دیگه دستم بسته مونده و این بار نمیتونم از برند دفاع کنم چون خرابکاری بزرگی که انجام دادن برگشت ناپذیره…

کارُن یک برند فرانسویه که توسط یک عطرساز نابغه ی روس تبار به نام ارنست دلتروف (Ernest Daltroff) در سال ۱۹۰۴ تاسیس شد. اولین عطر این برند نارسیس نواغ (Narcisse Noir) نام داره که در سال ۱۹۱۱ توسط دلتروف ساخته شد و بعدها در سال ۱۹۵۰ در فیلم معروف بیلی وایدلر به نام “بلوار غروب” (Sunset Boulevard)، به شهرت نامیرا و جهانی رسید. کارُن تا به امروز پرونده ی بسیار درخشانی از خودش بجا گذاشته – لااقل تا وقتی دلتروف زنده بود. از پور اون اومِ جاودان که تو سال ۱۹۳۴ بیرون اومد، گرفته تا لبه ی تیز تیغِ یاتاگان ۱۹۷۸، شب نوئل (Nuit de Noël) در سال ۱۹۲۲ و اُن اَویون (En Avion) در سال ۱۹۳۲٫ اما اونچه ما امروز بهش میپردازیم انقلابی هست که کارُن دقیقا یک قرن پیش با رایحه چرم راه انداخت.

تابا بلون

برخلاف اسمی که برای این عطر انتخاب شده، تابا بلون یک عطر چرمی به حساب میاد. یه چرم پودری و بلوند که فضای دودیِ خفیفی، حس تنباکو رو توش زنده میکنه. این دوگانه ی چرم و تنباکو به بستری صیقل خورده و کهربایی میرسه که امضای عطرهای مطرح کارُن هست و حس رژ لب و پودر آرایشی و ته بوی سیگار نشسته روی لباس رو زنده میکنه. به این منوال تابا بلون رو میشه مادر همه عطرهای چرمی بحساب آورد که سالها بعد از خودش میوه هاش رسیدن. به عنوان مثال: کنیژه تِن و شنل کویغ دو روسی در سال ۱۹۲۴، لانون اسکندل در سال ۱۹۳۳، پیوِر کویغ دو روسی در سال ۱۹۳۹، روبر پیگه بَندی در سال ۱۹۴۴، گره کابوشاغ در سال ۱۹۵۹ و آرامیس آرامیس مردونه در سال ۱۹۶۵… تا نازومتو نودیفلوروم در سال ۲۰۱۸٫ چرمِ تابا بلونِ قدیمی سیاه، تلخ و گس بود و با بستری کهربایی و فضای تنباکویی، رنگ و صیقلی بلوند به خودش میگرفت. به همین دلیل یک وجه خلافکارانه (چرم برای سیگار کشیدن و ساختار و هنجار رو رعایت نکردن)، و یک وجه زنانه ی لـَوَند و دلربا (فضای کهربایی و توتون مانند) رو با هم به نمایش میذاشت و به همین دلیل یکی از عطرهای محبوب زمان خودش شناخته میشه.

تابا بلون
لیندا فیورنتینو در فیلم The Last Seduction ساخته ۱۹۹۴

مواردی که گفتم، تا پیش از این بود که برند با مسولیت عطرساز ریچارد فغایس (Richard Fraysse) دست به دخالتی بزنه که عطر به کلی عوض بشه. شهرداری شهر ما تقریبا ده دوازده سال پیش هزینه ای هنگفت خرج کرد که تو یکی از میادین شهر مجسمه ای از شهید شیرودی نصب بشه. به شوخی روایت هست که وقتی از مجسمه پرده برداری شد مادر شهید شیرودی که برای مراسم دعوت شده بود پسرش رو نشناخت! حالا حکایت ماست. کسی که صد سال پیش تابا بلون استفاده میکرده امروز ممکن نیست عطر خودش رو بشناسه! شروع تابا بلونِ امروزی تا حد زیادی شباهت به عطر اصلی داره و اون رایحه بور، ویسکی مانند، خاکی و شیپغِ تابا بلونِ اصلی به خوبی توش حفظ شده اما پس از اون آدم میمونه تو تعلیق. منتظر میمونین که این فضای شیپغ کامل بشه و در امتدادش وجوه چرمی جدّی تر و بارزتر عمل کنن اما مثل کسی که تو خواب یه بسته پول تو دستشه، بیدار میشید و میبینید چیزی جز ردی از رز، کهربا، بنزوئین و کمی بوی پودری، چیز دیگه ای براتون نمونده.

با وجود اینکه امروز دیگه اثری از اون احتشام باقی نمونده، اما تابا بلون اسمی از خودش بجا گذاشت که پشت هر عطر چرمی مطرح تاریخ با دبدبه و کبکبه، یادی ازش میشه. این تراژدی من رو یاد داستان سوزناک زندگی موسیقیدان ایتالیایی توماسو آلبینونی (Tomaso Albinoni) میندازه که به جز یه اثر که اون هم برای مراسم تدفین خودش آماده کرده بود، چیز قابل توجهی ازش باقی نذاشتن.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

4 دیدگاه

  1. ای بابا چقد حیف…
    این عطر تو ذهن من همیشه بعنوان یه نمونه ی با ابهت از یه برند اصیل ثبت شده بود و اینکه بهش دسترسی نداشتم برای تست هم این ذهنیتو تقویت میکرد اما با این تعاریف از تغییر و ریفرموله اون ذهنیت به باد رفت و نا امید شدم.
    امیدوارم این شبه تابا بلوند امروزی که تو بازار هست رو برای تست پیدا کنم و بتونم هرچقدر ناچیز هم که شده توی درک اون حس خوبی که نسخه ی وینتج داشته سهیم باشم
    اما اگر چرمش تو سبک چرم کوییر د روسی شنل باشه و اون فضا رو زنده کنه یه مقدار میشه بهش امید بست…

  2. کیوان جان یه مطلب هم در مورد جشنواره هایی که هر ساله ب عطرها جایزه میدن داشته باشید.ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Web Statistics
بستن
بستن

بلوک تبلیغ حذف شد

با غیرفعال کردن مسدودکننده تبلیغات از ما حمایت کنید