مقالات علمی عطر
موضوعات داغ
تاریخچۀ خودمونی و خاستگاه دئودورانت و مام با نگاهی به تبلیغاتِ این کالاها
میریم توی سوپرمارکت، داروخونه یا مغازه های لوازم آرایشی و به سادگی تمام یک دئودورانت میخریم. اما این کالا که امروز جزو لاینفک زندگی ما شده، از کِی توی سبد خرید ما جا باز کرده؟
مقدمه ای از پیش از اختراع دئودورانت
مدنّیت و دوری گرفتن از خوی حیوانی به ما ماهیتی انسانی داد که تعریف ساده ش شد غیر-حیوان بودن. یعنی گونه ای از حیوانات که از حیوان بودن انصراف میده و شدیداً امتناع میکنه. ماحصل تکامل ما از میمون به انسان و سیر سکونت از غارنشین به کوچ کننده و از اونجا به یکجانشین و به شارنشین و نهایتا به شهرنشین، به علاوه ی ظهور ادیان، و قوانین و ملزمات همزیستی مسالمت آمیز در بطن جامعه شهرنشین؛ این شد که اونچه از نهاد حیوانی ما برامون بجا موند رو به عنوان شاخصه ها و رفتارهای شرم آور تقبیح کردیم، پنهان کردیم و به خیال خودمون انسان شدیم.
با این حال خوی حیوانیِ ما عامل دوام تمدن انسان بوده و هست. نشون به اون نشون که عورت و آمیزش جنسی از قبیحترین وجوه هستیِ انسان به شمار میرن، اما لازمۀ بقای نسل بشرن.
لذا هرچقدر هم که این مسائل رو پنهان کنیم، در نهان لاجرم بهشون میپردازیم چون جزو خوی ما هستن و از ما جدا نمیشن. به عنوان مثال بوی بدن و بوی عرق ما یکی از اون خصیصه هاست که از زمان حیوان بودن به ارث بردیم.
بوی بدن ما و فاکتور تفاوت نژادی در میزان تعریق و بوی بدن
بدن انسان دارای بوی مشخصی هست و در بین گونه های جانوری، انسان جزو بوناکترین گونه ها هست. از تیکه های غذا بین دندانهای ما که بوی نفس ما رو عوض میکنه، از رژیم غذایی متنوع ما که روی بوی تن ما تاثیر میذاره، از عادت ماهانه ی جنس ماده ی ما و کلی چیز دیگه میتونیم نام ببریم.
هر انسان بین ۳ تا ۴ میلیون غده ی تعریق در بدنش داره که میتونن در روز تا ۲ لیتر عرق تولید کنن. نمیگم در روز الا که دو لیتر عرق میکنیم اما این قابلیت رو داریم که در ازای ورودی آب کافی این میزان عرق هم دفع کنیم.
این بازه اما بین نژادهای مختلف متفاوته. مثلا ساکنین مناطق گرمسیر مثل اعراب، آفریقاییها و هندیها و ما ایرانیها به مراتب بوی عرق تیزتری نسبت به سفید پوستان شمال اروپا دارن. و به همین منوال از دید یک کُره ای یا چینی که به سختی بوی عرقش رو متوجه میشین یک سوئدی یا ایسلندی بوی عرق متعفنی داره.
جالبه بدونین در بین نژادهای مختلف سیاهان آفریقایی/آمریکایی بیشترین بوی بدن و کره ای ها کمترین بوی بدن رو دارن. اصولا نژاد زرد با تفاوتی چشمگیر کمترین بوی تعریق رو بین انسانها داره؛ تا حدی که تو یه دوره ای – شاید هنوز هم رایج باشه – اگر بوی عرق تن شما زیاد و آزار دهنده میبود میتونستین برای معافی از خدمت در ارتش ژاپن امیدوار باشین!
شدت آلودگی آب کلانشهرها در قرن نوزدهم
کاریکاتوری که بالا میبینین تو سال ۱۸۵۹ کشیده شده که توش پدر تـِیمز (Father Thames پدر رودخانه ی تـِیمز لندن) رو نشون میده که پسر بچه ی فقیری رو دعوت میکنه تا توی نهر آلوده که پر از جسد حیوانات مرده هست حمام کنه.
سرچ کنین توی گوگل: The Great Stink of 1858 و تصاویر و مقالات رو مرور کنین. لندنی که امروز هممون آرزومونه بریم بگردیم، روزگاری شهری بود که تحملش برای زاغه نشینان زورآباد کرج هم محال بوده.
شهری که تفاوت طبقه اجتماعی به صورت پایین شهر/بالاشهر توی طراحی شهریش رعایت نشد در حالی که داریی و سرمایه این تقسیمات رو به شکل پررنگی رعایت میکرد، و جالبتر از اون، کانالیزاسیونِ پساب و فاضلاب هم نداشت.
خیلی ساده همه توالتها به رود تیمز وصل میشد و همین رود در عین حال آب مصرفی خیلی از خانواده های فقیر رو فراهم میکرد. به زبان ساده یکی تـِر میزد میریخت تو رودخونه، یکی دیگه با آبش لباس و دست و صورت میشست و از سفره های آب نزدیک رود آب آشامیدنی به خونه میبرد! به زبان ساده تر: شیوع طاعون یا مرگ سیاه.
شدت بوی کثافت انسانی تو کوچه و خیابون و توی رود تِیمز به قدری بالا بود که لایحه ی تغییر مکان پارلمان از کنار رود به محلی دیگه توی مجلس به صورت جدی به رای گیری رسید. توی اون سالها امکان استحمام برای هرکس توی خونه خودش فراهم نبود.
حتی بهتره اینطوری بگم استحمام یک عادت نبود. حتی یک لوکس هم نبود و از غنی و فقیر کسی سراغش نمیرفت. نه اینکه حمامها توی خونه ها نبودن و معماری خونه ها برای این منظور طراحی نشده بود، نه. دلیل اصلی چیز دیگه ای بود که در ادامه میخونین…
ذهنیت مسمومی که تجربه مرگ دسته جمعی ناشی از آلودگی به جا گذاشت
گرچه امروزه بوی بد تن فقط بوی بد تن بحساب میاد و نهایتا با یه دوش و یکی دو اسپری دئودورانت و عطر حل میشه، تو زمانهای قدیم به همین سادگی از این موضوع رد نمیشدن چرا که باور بر این بود که بوی بد تن هوای آلوده و بیماری های قابل شیوع رو شدت میده.
لذا تو فرهنگهای مختلف برای خلاصی از بوی عرق و تن تکنیک ها و مواد مختلفی وجود داشت که از آغشتن بدن با روغن زیتون خالص گرفته تا سرکه های شستشو، صابون و آب، مرهم ها و ماسک های آروماتیک رو میشه مثال زد.
تلاش برای غلبه بر بوی عرق و ایجاد محیطی استرلیزه از دیرباز تا امروز ادامه داشته و داره، اما این تلاش به صورت سیستماتیک و با هدف تجاری سابقه ی چندانی در تاریخ نداره و مربوط به یکی دو قرن اخیر میشه.
اولین بارقه های کشف عاملین بوی بد تن
بذارین کمی برگردیم به عقب یه قرن ۱۸ میلادی وقتی تحقیقات علمی برای مقابله با بوی بد عرق راه رو برای کشف غدد تعریق پوست و رابطه ی عرق با میکرو اورگانیزمهای سطح پوست، باز کرد.
داریم از زمانی صحبت میکنیم که مردم اروپای غربی از ترس اینکه بر اثر استحمام و تمیز کردن پوست، منافذ پوست رو باز گذاشته و راه نفوذ بیماریهای واگیردار مرگزا به بدن رو هموار کنن، عادت استحمام کردن ندارن.
این باورِ به شدت قدرتمند که از ترس از سابقه ی خوفناک بیماری هایی چون طاعون و جزام در قرون گذشته نشأت میگرفت، اینقدر توی ذهن مردم ریشه دوانده بود که جوامع غربی سی سال پس از اینکه یک دانشمند متوجه شد این بیماریها نه بر اثر شستن، که بر اثر نشستن حمله میکنن، حاضر به قبول اون تئوری شدن. نام این باور و ترس مایازما (Miasma) هست.
بذارین اینطوری برگردیم سر بحث: دفعه بعدی که رفتین باشگاه ورزشی خوب به حجم بالای بوی عرق منتشر شده توی فضای بسته توجه کنین. اینها افرادی هستن که احتمالا یک یا نهایتا دو روز پیش دوش گرفته بودن. حالا این تجمع رو در سطح شهر و برای افرادی تصور کنین که شاید سالی یک بار استحمام میکردن. نیاز به ماده ای که به تمیز و استرلیزه نگه داشتن سطح پوست کمک کنه جرقه ی اختراع ضدتعریقها رو زد.
اولین دئودورانت و ضدتعریق ها
اولین تلاشها برای برطرف کردن بوی بد، ماسکه کردن اون با بویی قویتر بود. اما این منشا بوی بد رو از بین نمیبرد و فقط برای مدتی کوتاه اون رو پنهان میکرد. چرا این کار رو میکردن؟ چون به عنوان مثال، توی ایالات متحده امکان دوش توی منازل از سالهای ۱۹۲۰ فقط برای قشر بالادست میسر شد و دیگران از متودهای دیگه مثل شستشوی زیر بغل با آب+آمونیاک استفاده میکردن که خودش ضررات جدی به پوست نازک زیربغل میزنه. جدا از اون این متودی سنتی و شناخته شده بود و تا حدی کار رو راه مینداخت.
تو سال ۱۸۸۸ دکتری در فیلادلفیا که اسمش ناشناس مونده، متوجه میشه که فعالیتهای باکتریاییِ سطح پوست رو میشه با اکسید روی متوقف کرد. وی از این ماده مرهمی غلیظ به شکل پماد میسازه و این مرهم رو مام (Mum) اسمگذاری میکنه. بعدها حق امتیاز این ماده رو به شرکتی به نام بریستول-مایرز در نیویورک میفروشه و اینطوری اولین مرهم پمادی دئودورانت تاریخ که مثل کرم با انگشت برداشته و به زیربغلها مالیده میشد، تولید شد.
طولی نکشید که همراه بوی بد بدن بوی خوب اسکناس توی بینی تولید کننده ها چرخید و این ایده تو سرتاسر ایالات متحده درز کرد و شرکتها و رقبای متعدد برای پیشی گرفتن از همدیگه دست به ساخت ضدتعریقهای خودشون زدن و از بین اونها یک محصول قابلیت رقابت بیشتری با مام داشت که بَن (Ban) نام داشت.
فاکتور ترس در تبلیغات، عنصر کلیدی موفقیت فروش دئودورانت ها
خیلی پیشتر از این که اکسید روی بخاطر مسائل بهداشتی که ایجاد میکرد محدود بشه، این شرکتها راه رو برای تبلیغ این محصول تازه پیدا کرده بودن.
مثل خیلی از محصولات بهداشتی، برای تبلیغ ضدتعریق از انزجار آمیز بودن بوی بد عرق و تاثیر اون روی تنزل مرتبه ی اجتماعی استفاده کردن و زن آمریکایی رو هدف حمله قرار داده و بخاطر بوی عرقشون به غیر سکسی بودن و برای مردها غیر جذاب بودن محکوم کردن.
این تکنیک Fear Factor یا فاکتور ترس نام داره که شرکتهای بیمه و تولید کننده های دهان شویه بهترین مثال استفاده از این تکنیک تو تبلیغات هستن.
تصویری که در مقابل میبینین تبلیغ قدیمی یکی از ضدتعریقها هست که میگه: “اون مرد گفت شب بخیر اما در واقعا منظورش خداحافظ [برای همیشه] بود بخاطر آن [بوی بد عرق]” و زیر تصویر اشاره میکنه “نذارین با استفاده نکردن از دئودورانت محبوبیت شما نابود بشه“.
توی تبلیغ دیگه ای که عکس با کیفیت ازش پیدا نکردم باز چهره ی غمگین یک زن جوان رو میبینین که ضمیمه ی این پیام تبلیغاتی شده: “اون برای ملاقات کاری دعوت شده بود اما ردش کردن. چرا؟” و باز اشاره میکنه که “نذارین بوی بد عرق شما مانع موفقیتهای کاری شما بشه“.
یک نمونه ی خیلی خوب و یکی از اولین محصولات برای دفع بوی عرق تو سال ۱۹۳۰ توسط شرکت یونیلِوِر وارد بازار شد: صابون لایفبوی (Unilever Lifebuoy Soap). این صابون اولین محصولی بود که به صورت گسترده در سرتاسر ایالات متحده با ادعای ترکیبی ضدتعریق به فروش رفت. لایف بوی تو سال ۱۹۳۱ بعد از رکود عظیم ایالات متحده (بحران وال استریت ۱۹۲۹ معروف به The Great Depression) که منجر به از دست دادن مشاغل و ورشکستگی خیلی از تولیدیها و کارخانه ها شد، با تبلیغی بسیار هوشیارانه شهروند آمریکایی که یا شغلش رو از دست داده بود یا هر شب با دلهره ی “ورشکستی از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکتر است” میکـَپید، را به طرف این صابون کشید. یکی از این تبلیغات همین مثال دختری که برای ملاقات کاری رفته بود هست که بالاتر اشاره کردم.
مکانیزم عملکرد دئودورانت
اما ضدتعریقها یا دئورورانتها، مامها، رولها – یا هر چی که اسمشون هست – چطوری وارد عمل میشن؟ دئودورانت ها دفاع رو از حمله شروع میکنن. هنوز خیلی از این محصولات با ترکیبات آلومنیومی ساخته میشن و با ترکیب کلراید آلومینیوم راه تنفس غدد تعریق رو مسدود میکنن و با یک ماده آروماتیک بوی بدن رو ماسکه میکنن.
اما وجود کلراید آلومنیوم امروز یه جور نقطه منفی توی دئودورانتها حساب میشه و اگه توی تبلیغات دئودورانتها دقت کنین مدام از عبارت بدون آلومنیوم استفاده میکنن.
چرا که کلراید آلومنیوم منافذ پوستی رو مسدود میکنه و راه تعریق رو میبنده اما عرق در واقع نشانه ی تنفس پوست هست که بدن برای خنک نگه داشتن خودش ترشح میکنه.
جدا از این کلراید آلومنیوم نه تنها باکتریهای مضر سطح پوست (که مسبب اصلی بوی عرق هستن) رو میکُشه، بلکه باکتریهای خوب که با باکتریهای مضر مبارزه میکنن رو هم نابود میکنه.
نسل جدید دئودورانتها از نظر ترکیب فرق داره؛ با اینکه از نظر تکنیک کار تا حدی همون منوال رو پیش میگیره. خیلی از اونها بدون رایحه هستن. توجه کنین نگفتم بدون ماده ی معطر.
گفتم بدون رایحه چون خیلی از موادی که شما به عنوان “بدون بو” یا Perfumeless میخرین در واقع ترکیبات فوق حرفه ای آروماتیکی توشون بکار رفته تا اونها رو بدون هر گونه بو نشون بده.
در کل این صنعت نسبت به چند دهه ی پیش به مراتب پیشرفت کرده و به مراتب بهداشتی تر و سالمتر شده اما دئودورانت دئودورانته، تکبیر!
و پیشنهاد میکنم به جای استفاده از اسپری و رول صابونی و ژلی، روزی یکبار دوش بگیرین، و مقدار مصرفی منابع کلسترول مثل گوشت قرمز رو کمتر کرده و از سبزیجاتی مانند کاهو تو رژیم غذاییتون بیشتر استفاده کنین. آره هر چی میتونین دوش بگیرین نیاز نیست تو هر بار حمام کاملا خودتون رو با صابون بشورین، همینکه بدن یه آب گرم بهش میخوره کلی از چربی زاید و منابع بوی بدش رو از دست میده.
…این داستان ادامه دارد.
خیلی جالب بود. سپاسگزارم
این بحث آلومینیوم تو این محصولات خیلی جدی و مضر هستش. حالا ما تو سیستم سنتی یه سنگی هست به نام “سنگ مرداب” که پودرش می کنن و به عنوان زیربغلی استفاده می کنند. به شخصه چندین ساله که خانوادگی ازش استفاده می کنیم و فوق العاده جواب داده!
بهترین زیربغلی های فرانسوی و … رو هم گرفتم هیچ کدام جوابگو نبودند و نهایت بعد از یک روز بوی به شدت بدتری از آدم پخش میشه. اما این پودر سنگ مرداب (عطاری ها دارند) ، واقعا برای ما تا امروز فوق العاده عمل کرده است.
من آخر نفهمیدم سنگ مرداب درسته یا سنگ مردار
عطاریها چیزای مختلفی بعنوان ضد عرق میفروشن مثل سفیداب کف
ولی اینکه آیا همون مواد ضرری برای پوست داشته باشن یا نه، خودش سؤال مهمیه مخصوصاً اینکه بی ضرر بودن این مواد در هیچ آزمایشگاهی تست نشده
مقدمه رو توی یه برنامه ی جالب که در مورد داستان توالت و حمام از قرن هجدهم تا امروز بود شنیده بودم.. کلا سرویس بهداشتی تاریخ جالبی داره..
در مورد مام هم من سالهاست که بطور کامل بوسیدم گذاشتم کنار.. چون دیدم هر مدل و فرم وبرندشوامتحان میکنم باز یا لیزه یا خیسه.. یا لباسوکثیف میکنه.. یا مث اسپری مو با بوی ادکلنم تداخل پیدا میکنه.. خلاصه از اون موقع تاحالا ادکلن خودمو بعداز حموم و قبل از بیرون رفتن به زیر بغلم میزنم.. خیلی هم عالی.. هم بوی بد نمیدم هم با بویی تداخل نداره هم بوی طبیعی بدنمو همنگه میداره برام (اون بوی جذب کننده رو میگم نه بوی بد عرق.. بوی شخصِ من)
عالی مثل همیشه و پر از اطلاعات مفید. همیشه تاریخچه واژه مام برام سوال بود و دنبالشم متاسفانه نرفته بودم امروز دینم رو کامل کردی??
چقدر مفصل و خوندنی بود . ?.