یکشنبۀ بارانی

یکشنبه بارانی – قسمت بیست و دوم: تابوتی از گلهای موگه

دیوریسیموکریستین دیور – دیوریسیمو (Christian Dior – Diorissimo)

سال تولید: ۱۹۵۶

گروه بویایی: گلی (Floral)

عطار: ادموند رودنیستکا (Edmond Roudnitska)


در تاریخ مُد اروپا – که قاعدتاً در این بحث فقط صد سال اخیرش حائز اهیمت هست – شاید هیچ طراح مُدی به اندازه کریستین دیور در شکل دهی بستر فکری طراحی لباس زنانه مطرح نباشه. دیور نابغه ای بود که طراحی مدرن و کلاسیک رو تلفیق کرده و به زن و لباس زنانه در دوران نخوت پس از جنگ جهانی دوم فرم جدیدی بخشید. در همین راستا و ذهنیت، دیور تا زمانی که در قید حیاط بود عطرهای زنونه ی بسیار مهمی رو بیرون داد که اگر قدرتِ پولِ شرکایِ یهودیِ کوکو شنل، عطر شماره پنج این برند رو مطرح نمیکردن، هرگز این عطر گوی رقابت رو از عطرهای دیور نمیقاپید. یکی از اون عطرها که متاسفانه این روزها بین خانمها کمتر شناخته میشه دیوریسیمو هست. از اونجایی که این عطر با ناف دیور پیوند خورده و به ماجرای تلخ مرگ دیور هم ربط داره بد نیست کمی در مورد کریستین دیور بدونیم.

زاده ی ۲۱ ژانویه ۱۹۰۵ در گرانویل فرانسه، کریستین دیور در خانواده ای متمول که شغلشون تولید انبود کود کشاورزی بود بدنیا اومد. در بیست سالگی به اصرار پدر و مادر به مدرسه علوم اقتصادی فرستاده میشه که در کار تجارت آموزش ببینه، اما کریس جوان که فازش با این چیزا جور نبود و دوست داشت تو دنیای هنر کارهایی بکنه، بعد از پایان تحصیلات از پدرش سرمایه ای میگیره و یه گالری هنری افتتاح میکنه و یه سری از کارهای نقاشهای اون دوران مثل پیکاسو و دالی رو میفروشه و با حق کمیسیونش پول بخور نمیری در میاره. سرمایه پدر هم البته لایتناهی نیست و وقتی پدر به روز احتیاج میفته مجبوراً گالری رو میبنده و با طراحی مد برای این و اون خرجیش رو درمیاره. جوان پر انرژی و با انگیزه ای بود و خلاقیت و استعدادش در طراحی مد راهش رو برای کار در برند روبر پیگه (Robert Piguet)، و بعد، از اون بزرگتر لوسین للونگ (Lucien Lelong) هموار میکنه.

دیوریسیمو
دیور در کودکی

داریم از سالهای اوایل دهه ۴۰ میلادی حرف میزنیم یعنی روزگاری که ماشین جنگ جدیدی به نام ورماخت آلمانها اروپا و دنیا رو تهدید میکنه. نمیخوام از اوضاع دنیای مد و ارتباط برخی از این طراحان معروف مُد در کشورهایی که رد چکمه نازیها روی زمین حک شده حرف بزنم و اونا رو از چشمتون بندازم، چون با چوب امروز نمیشه گذشته رو محاکمه کرد و کتک زد! گرچه بماند که در مورد کوکو شنل میتونستم این پرونده رو تو پستی جداگانه باز کنم، زیرا همخوابه شدن با افسران ارشد نازی برای اِخبار و لو دادنِ شرکای یهودی که قدرت برند شنل رو در دست گرفته بودن، با دوختن لباس برای همسران افسران نازی که دیور و نینا ریچی و ژان پاتو و سایر طراحان اون دوران انجام میدادن، برابری نمیکنه. برگردیم به سالهای جنگ. سالهایی که لباسهای زنانه ساده و تنگ و متواضعانه دوخته میشدن چرا که انبوه تولیدات نساجی کشور میرفت برای یونیفرم جوانانی که توی جبهه علیه نازیها جان میدادن. سال ۱۹۴۵ جنگ تموم شد و حالا نوبت این بود که حال و هوای غمزدۀ جنگ رو بذاریم کنار و انگار نه انگار که جنگ بوده، مد و تیپ رو عوض کنیم. دقیقا همین سال بود که کریستین دیور از خانه ی مد لوسین للونگ جدا میشه و برند خودش رو تاسیس میکنه. یک سال پس از تاسیس خانه مد دیور اولین کلکسیون خودش رو بیرون میده که یه کلکسیون خارق العاده بود. لباسها حسابی پف پفی بودن با استفاده ی دست و دلبازانه ی پارچه، پر از رنگ و نقش های شاد، که خانمها برای این کلکسیون تقریبا غش کردن! حتی یکی از مطرحترین مجلات مُد که تاثیر زیادی روی جهت دهی بازار داره (Harper’s Bazaar) با نقد “کریستین دیور نگاهی جدید به دنیای مُد داد” این مجموعه رو حسابی تو چشم آورد. از اینجا بود که مجموعه New Look دیور پرچمدار مُد اواخر دهه ۴۰ میلادی شد و برای دیور شهرت و صد البته ثروت به ارمغان آورد.

دیوریسیمو

یکی از شناسه های مهم این مجموعه استفاده از گل موگه روی لباس مانکنها بود. دیور علیرغم هویت همجنسگرا و مدرنی که داشت، شدیدا به باورهای سنتی احترام میذاشت و گل موگه که برای فرانسوی ها نماد خوش یُمنی و شانس هست رو شدیدا دوست میداشت. به همین دلیل قبل از اینکه مانکنها روی صحنه ظاهر بشن، به گوشه کنار لباس هر کدوم خوشه ای از این گل رو آویزون میکرد. درباره ی اعتقادات عجیب غریب دیور اینقدر بگم که هر تصمیم کوچک و بزرگ زندگیش رو با فالگیرش، مادام دولایه (Madame Delahaye)، در میون نذاشته دست به سیاه و سفید نمیزد. تا کدوم گلدون رو کجای بوتیک بذارم و توش چه گلی بذارم باید با تصویب و آینده نگری مادام دولائه انجام میشد!

دیوریسیمو

مدتی بود که یک جوان خلاق و پر انرژی به نام ایو سه لورن که به تازگی در خانه ی مد دیور مشغول به کار شده بود، چنان همه کارها رو به خوبی انجام میداد که دیور مدیریت امور رو به اون سپرده و خیال یک تعطیلات به سرش زده بود. مطابق همه تصمیمات مادام دولایه دعوت میشه، کارتها رو نگاه میکنه، فال میگیره و “اصلا و عبدا نمیری به این مسافرت” رای میده. “بیخیال عزیزم همین یه بار، دوست پسر جدیدم رو هم با خودم میخوام ببرم” جواب میده دیور اما نه که نه! نهایتا برای بار اول تو زندگیش بدون موافقت مادام به سفر میره. مقصد مونته کاسینی، منطقه توسکانی، ایتالیا. توی تعطیلات خوشی ها برگ برمیگردونن و بر اثر حمله قلبی فوت میکنه. آدم اگه کریستین دیور هم باشه مثل هر انسان دیگه طعم مرگ رو نهایتا میچشه، مخصوصا که حرف فالگیرش رو گوش نده!

دیوریسیمو
ادموند رودنیتسکا

برگردیم به سال قبلش که عشق بی وصفِ کریستین دیور به گلهای موگه راه همکاری او با غول بلامنازعه ی دنیای عطر، ادموند رودنیستکا رو باز کرد تا شاهکار کلاسیکی چون دیوریسیمو تولید بشه. موگه مثل خیلی از گلهای دیگه غیر قابل عصاره کشی هست و بوی این عطر توسط مواد دیگه (طبیعی و سنتتیک) توی عطر شبیه سازی میشه. رودنیتسکا که چندان چشم خوشی به مواد سنتتیک نداشت تمامی سعیش بر این بود که با کمترین میزان استفاده از این مواد این رایحه رو بسازه.

دیوریسیمو

و اما موگه (Muguet) که در انگلیسی اون رو با نام Lily of the Valley میشناسیم (ربطی به گل های نیلوفر نداره) گلی مقدس در فرهنگ مسیحیت هست و اعتقاد بر اینه که اشکهای باکره ی مسیحیت هنگام زایمان حضرت عیسی روی زمین ریخته و تبدیل به گلی اینچنین معطر شدن. در فرهنگ فرانسه این گل نماد بخت و خوش اقبالی و بازگردانده ی خوشی هست. به همین دلیل اول ماه می گلفروشهای دوره گرد توی شهرهای فرانسه دسته دسته این گل رو میفروشن. اما شما این رمانتیسیسمِ مثبت بین رو باور نکنین چون این گل با نام علمیِ کُنوالاریا مایالیس (Convallaria Majalis) به شدت زهرآگین هست. حالا روشن شد که چرا از این گل به صورت طبیعی عصاره نمیگیرن!

برگردیم به ادموند رودنیستکا و بوی موگه. یکی از دلایلی که رودنیستکا تو تاریخ عطر بسیار حائز اهمیت هست خط مشی و فلسفه و دید هنری اون در مقابل بازاری سازی هنر عطرسازی و در مقابل مواد سنتتیک دست پایین هست. اشتباه نکنین، اون به هیچ وجه این مواد رو رد نمیکنه و از امتیاز فوق العاده اونها به نفع احسنت استفاده میکنه اما اثر این مواد و تکنیک های کار با این مواد رودنیستکا رو شدیدا عصبانی میکنه. چرا؟ چون مواد سنتتیک اون دوران موادی ضمخت و نخراشیده بودن و برای ماسکه کردن اونها با موادی چون وانیل و دارچین عطر رو ترکیب بندی میکردن که در نتیجه کار عطر بیشتر از عطر به خوراکی شیرین و خوشمزه تبدیل میشد. سه سال کامل طول کشید تا رودنیتسکا با کم و زیاد کردن مواد طبیعی و سنتتیک و بو کردن مداوم موگه هایی که توی باغچه ی آتلیه کاشته بود نهایتا موفق بشه فرمول اولیه ی عطری رو با محوریت موگه بسازه که بعدها دیوریسیمو نام میگیره.

دیوریسیمو
دیور (وسط) و تِرِز رودنیتسکا در منزل عطرساز

دیور که پیش از اون سفارش دو عطر رو به رودنیتسکا داده بود، برای گشت و گذار و ملاقات استاد به باغچه ی وی میره. هنگام ملاقات رودنیتسکا نمونه ای که از گل موگه ساخته بود رو به دیور نشون میده و با صدایی زمزمه مانند “هممم عطر بعدیم این خواهد بود” میگه دیور. رودنیتسکا از قدرت جادویی موگه روی دیور و وسواس و اعتقاد طراح مد به این گل به کل بی خبر بود تا اینکه یک سال بعد بیرون کلیسا وقتی با تابوت دیور مواجه شد. تابوت از رو و از هر پهلو با خوشه های گل موگه تزیین شده بود. به احترام اون تابوت رو نگه میدارن، نزدیک میشه و وقتی میبینه که دیور چقدر تحت تاثیر بوی این گل و عطری که ساخته بود قرار داشته، بغضش رو قورت نمیده و روی تابوت خم شده بنا میکنه به هق هق گریه کردن.

دیوریسیمو
تابوت کریستن دیور

دیوریسیمو رو میتونیم به یک سمفونی شاد از موتزارت تشبیه کنیم. یک ترکیب مونوفلورال (گلیِ محض که از شروع تا پایان فقط بوی گل میده) تمیز و شفاف که بیشتر از اینکه بوی موگه بده، بوی یک باغچه پر از موگه در یک روز بارانی بهاری رو بادآور میشه. جالبه بدونین در طول تاریخ تنها عطر مونوفلورال هست که تونست از نظر تجاری به قله های موفقیت برسه. جالبتر اینکه تنها عطر مونوفلورال هست که تونست بیش از نیم قرن عمر کنه و تولیدش مقطوع نشه. اسطخودوس، بنفشه، موگه، یاس، چوب سندل، سیوت و چندین و چند عنصر دیگه تو شکل دادن این سمفونی بهاریِ به نظر ساده بکار رفتن. ساده گفتم چون ظاهرا ساده هست اما وقتی کد شکافی میکنین متوجه میشین با یک توده ی غیر قابل نفوذ طرف هستین که به طرز استادانه ای عناصر تشکیل دهنده ش در هم تنیده شدن. امروز اگر بخواین این عطر رو بخرین ممکنه با همه ی این شکوه و عظمتی که من توضیح دادم مواجه نشین چون این عطر سه بار تغییر داده شده و اونچه امروز به اسم دیوریسیمو میشناسیم در عمق و نتهای حیوانی نسبت به نسخه ی اولیه ضعف داره. نسخه فعلی بده؟ ابداً خیلی هم عالیه. رایحه ای گازدار و تمیز تو شروع ارائه میده که حس طبیعی و سرزنده ای از بوی شیرین گل رو به نمایش میذاره و کمی حالت صابونی همراهیش میکنه. بستری ساده و صمیمی و دوست داشتنی از گل داره. قدیمی هست اما به هیچ وجه پیر نیست چون سرشار از حیات و خوشی هست.

برچسب ها
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

5 دیدگاه

  1. اگر کسی نسخه قبلی دیوریسیمو (یعنی قبل از اینکه الآن توی بازار هست) رو تست کرده باشه، می‌تونه با افتخار تمام اعلام کنه که «من یک رایحه فلورال منحصر بفرد رو تست کردم»!
    دیوریسیمو، یک عضو از سه گانه معروف به «کلکسیون موسیو دیور» یعنی «دیوریسیمو، دیورسنس و دیورلا» ست که به چنان شهرت و موفقیتی دست پیدا کرده که کمتر تولید زنونه ای در دنیای عطر به اونجا رسیده
    هرچند که نت برجسته در ترکیبات دیوریسیمو همین موگه مورد اشاره در این متن هست (به این گل در فارسی «گل برف» گفته میشه. دقت کنید که با «گل یخ» اشتباه نگیرید) ولی واقعیت اینه که رایحه غالب در این شاهکار، یاس هست نه گل برف!
    اگه تمایل دارید که شاهکار گل برف دیور رو هم تست کنید و اگه موفق به یافتن این جواهر شدید، «I love Dior» همون ادکلن مورد نظر شماست!!!
    آی لاو دیور برخلاف دیوریسیمو، یک ادکلن لیمیتد ادیشن بود که در سال ۲۰۰۲ تولید شد و تمام!
    درسته که اونزمان، سالها از مرگ موسیو دیور گذشته بود ولی گل برف، بعنوان ستون قطور بنای باشکوهی بنام آی لاو دیور انتخاب شد.
    دیوریسیمو قابل وصف نیست. تخیلی زیبا و بی نظیر از باغی بزرگ و پرگل که گلهای اون از خالص ترین گونه های موجود در جهان هستن!
    شاید یک خانم امروزی با تست نسخه قبلی دیوریسیمو مطلقاً اون رو نپسنده و حتی ازش بدش بیاد. از افراد زیادی شنیدم که بوی اون رو به «خوشبو کننده دستشویی» تشبیه کردن. رنجیده نشدم چون نمیشه از همه انتظار داشت که یک شاهکار رو اونطوری که واقعاً هست درک کنن! درک یک شاهکار حقیقتاً از توان ذهن بعضی از افراد خارجه.
    فرقی نمی‌کنه که خانم یا آقا هستید. با دیوریسیمو پرواز کنید. اگر قدرت شناخت رایحه رو دارید و حتی در صورتیکه یک آقا هستید، دیوریسیمو رو روی مچ دستتون اسپری کنید و با استشمام متناوبش به روحتون اجازه پرواز بدید!
    خوبه اینجا به دوتا نکته هم اشاره کنم.
    از سه گانه موسیو دیور که بهش اشاره کردم، دیورلا معروف هست به اینکه بوی «گل یخ» میده
    دومین مورد هم اینکه اگه به آی لاو دیور دسترسی پیدا نکردید (چون خیلی احتمال چنین سعادتی کمه و درحد صفر)، می تونید برای استشمام رایحه شگفت انگیز گل برف یا همون موگه، «دته d’Ete» محصول کنزو رو تست کنید. دته هم بسیار کمیابه ولی احتمال پیدا کردنش از آی لاو دیور نایاب بیشتره!

  2. ایولا چقد اطلاعات مفید و جالب یه جا باهم. بخاطر حجم بالای همین اطلاعات مفید تو این پستای یکشنبه های بارانی دوسشون دارم. باران اطلاعاته.
    حیف از این دیوریسیموی جدید که یه اور دوز گلی پررنگ و غلیظ و بی روحه
    دیوریسیموی قدیمی که تو ایران با اسم عطر گل یخ هم معروف بود و خرید و فروش میشد یه چیز دیگه بود.

  3. ممنون از این همه اطلاعات. چقدر چالب بود. آقا اول کار اسم این کوکو (گبریل) شنل اومد حالم گرفته شد. آقا یه پست هم واسه همین گبریل شنل بذارین ملت بشناسنش نرن عطر جدید زنونه شنل (گبریل شنل) و بخرن :دی (شوخی کردم ولی جدای شوخی زندگینامه شو خوندم خیلی بدم اومد ازش).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Web Statistics
بستن
بستن

بلوک تبلیغ حذف شد

با غیرفعال کردن مسدودکننده تبلیغات از ما حمایت کنید