به بینی اعتماد کن: گپی با اندی تاور
داشتم فکر میکردم برای مصاحبه با اندی تارو واقعا نیازی به مقدمه نداریم. همه ما اون رو با عطرهای خارق العاده اش و چهره ی محبوب و دوستانه اش میشناسیم. شخصیتی صمیمی در فضای مجازی، انسانی پر استعداد و پر از توانایی، عاشق طبیعت، و عطرسازی که با دقت ساعت سازان سوئیسی کار میکنه. برای اندی تاور بودن اینها رو نیاز دارین!
به دلیل اختلاف زمان محلی بین من و اندی، و همچنین بخاطر ضیق وقت هر دوی ما، من گفتگو از طریق ایمیل رو پیشنهاد کردم به جای تماس تلفنی. اندی صبورانه و با دقت همه سوالات رو یکی پس از دیگری پاسخ داد در حالی که همه ما میدونیم این آدم که همه کار برند خودش رو یه تنه انجام میده چقدر مشغوله. بخاطر وقتی که برای این مصاحبه اختصاص داد ازش بینهایت تشکر میکنم.
۱- بذار مصاحبه رو با یه سوال کلاسیک شروع کنیم. اندی تاور کیه؟ و چطور شد که به عطرسازی علاقه مند شدی؟
خیلی ساده؛ من یک کتاب از مندی افتل (Mandy Aftel) خریدم به اسم Essence and Alchemy بدون اینکه در مورد محتویاتش چیز زیادی بدونم. مندی در زمینه مواد طبیعی عطرسازی خیلی خیلی باتجربه هست و در مورد تاریخ این مواد هم اطلاعات کاملی داره. این کتاب در مورد مواد طبیعی، و عطر ساختن و سایر مقولاته. خب من هم کتاب رو خریدم و شروع کردم به خریدن مواد خام عطرسازی و اولین نمونه هام رو ساختم. بعدها بهشون مواد سنتتیک هم اضافه کردم و کمی حرفه ای تر شدم در زمینه خودم. بیشتر خوندم و بیشتر یاد گرفتم. اما دست آخر، این کتاب مندی افتل بود که توجهم رو به عطرسازی جلب کرد.
۲- تو مدرک دکترای شیمی داری. آیا پشتوانه آکادمیک در پیدا کردن مسیرت تو عطرسازی کمکت کرده؟
بله، من پی اچ دی شیمی از دانشگاه ETH زوریخ دارم. اما برای پنج سال زمینه کارم روی یک تحقیق بیولوژی مولکولی بود و با باکتری ها و پروتئین ها و دی اِن اِی سر و کار داشتم. این پشتوانه ی علمی وقتی به موضوع عطرسازی میرسیم به کلی بی ربطه، فقط شاید به این علت که طی این دوره یاد گرفتم که چطور با دقت و صبر کار کنم و کارهام رو مدیریت کنم، میشه گفت بله کمکم کرد.
میدونی، عطرسازی درباره شیمی نیست. فرآیندی خلاقانه هست که با تجربه ی ساخت عطر و تجربیات شخصی زندگی حاصل میشه. تصور کن یه هنرمند هنرهای بصری (نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی) مدرک دکترای شیمی داره. شیمی نمیتونه کمکش کنه نقاشی کنه گرچه ممکنه کمکش کنه درک بهتری از شیمی رنگ و پلیمریزه شدن رنگ روغن داشته باشه.
با همه این اوصاف این رو هم بگم که در دو سه موقعیت بود که دکترای من به دردم خورد. مثلا وقتی من الکل نیاز داشتم، مثلا. من با مسئولین سوئیسی صحبت کردم و وقتی دیدن من دکترای شیمی دارم بهم مجوزی دادن که بتونم به راحتی الکل تهیه کنم.
نتیجتاً: در مورد پیدا کردن راهم در عطرسازی، میدونی، من هیچوقت به جستجوی راهم نپرداختم، بنابراین هرگز نمیتونستم پیداش کنم. من همینطوری شروع کردم به ساختن، با روایح بازی کردم و سر از سرزمین عطرسازی در آوردم بدون اینکه واقعا دنبال راهش گشته باشم. متوجه منظورم میشی؟
۳- بله، کاملاً. من هم بعضی وقتا طراحی و نقاشی میکنم، و هر وقت آزادانه شروع به کار میکنم نتایج بهتری میگیرم. تو ترجیح میدی بداهه کار کنی و دنبال پیدا کردن مسیرت نباشی. در برخی کارهات این رو میشه به وضوح حس کرد، مثلا نونتاید پتالز (Noontide Petals) یا کار معروفت لِغ دو دِزِغ ماغوکـَن (۰۲ L’Air de Désert Marocain). تو خودت عطرسازی رو تجربه کردی. به نظرت این چه خوبی ها و چه بدی هایی داشته؟
راستش دقیقاً اینطوری که میگی نیست. وقتی شروع به کار میکنم یه ایده تو ذهنم دارم و میدونم در پایان به چی باید برسم، گرچه برای بداهه کاری هم یک حد و ظرفیتی وجود داره. اونجا حق با توئه. در مورد سوالت: خودآموخته بودن مزایایی داره و بدی هایی داره. بدیش اینه که در قیاس با کسانی که تو مدارس عطرسازی آموزش دیدن خطاهایی که دیگران پیشتر انجام دادن رو بیشتر مرتکب میشم و وقت بیشتری برای رفع خطاها خرج میکنم. اما این هم باید در نظر داشت که ما با آزمون و خطا بیشتر یاد میگیریم. بنابراین، همین خطاها هم یه خوبی هایی داره. اون زمان که شروع کردم به کار با مواد خام عطرسازی فقط با عصاره ها و اسانسهای طبیعی و ابسولوتها و رزینها کار میکردم و هیچ مولکول تکی رو استفاده نمیکردم. بعدها سنتتیک ها رو هم وارد بازی کردم. یادگرفتن عطرسازی با مواد طبیعی در ابتدا خیلی به من کمک کرد، بعد که سنتتیک ها رو بکار گرفتم بهم فرصت این رو داد که کار رو ادامه بدم و برم جلو. من مطمئن نیستم که سیستم آموزشی تو مدارس هم به این کیفیت باشه.
از طرف کسانی که دوست دارن عطرسازی یاد بگیرن سوالات زیادی دریافت میکنم. من معمولا جواب قطعی که دیدشون رو گسترش بده نمیدم. من خودم یاد گرفتم، بنابراین اگه واقعا بخوان یاد بگیرن اونها هم میتونن خودشون شروع کنن. امروز کلی اطلاعات روی اینترنت وجود داره که میشه بهش استناد کرد. بعضی وقتا بهشون میگم که با درخواست کمک از من فقط دارن مسیر خودشون رو گم میکنن.
بعضیاشون میخوان عطرسازی یاد بگیرن چون میخوان سریعا یه برند تاسیس کنن و به پول برسن. به این دسته فقط میگم فراموشش کن. وقتی پونزده سال پیش شروع کردم به کار با مواد طبیعی هیچ ایده ای نداشتم که قراره من رو به کجا برسونه و حتی فکر اینکه یه برند داشته باشم هم نداشتم. به نظر من این بهترین حالت برای شروع خلاقیته. پول برای اینکه یه برند تاسیس بشه انگیزه و اهرم قدرت خوبیه اما برای اینکه به یک ترکیب بی نقص عطر دست پیدا کنیم لزوما چیز خوبی میتونه نباشه.
۴- مصاحبه رو به نقطه ی خوبی کشوندی: گفتگو و مراوده با مشتری و مخاطبت. تو شخصیت صمیمی و دوستانه ای داری و در دنیای عطر چهره ی دوست داشتنی هستی. توی بلاگت فعال هستی و مرتب مینویسی، توی صفحه اینستگرام و فیسبوک هم همیشه در دسترسی و همچنین توی مراسمی که دعوت میشی هم با همه در گفتگو هستی. این صمیمیت و ارتباط با مشتریان و طرفداران چه نقشی توی موفقیت تو ایفا میکنه؟
زمانی که من ریسک شروع این کار رو ۱۳ ۱۴ سال پیش تقبل کردم نه آیفون وجود داشت نه فیسبوک، و ایده ی سوشال مدیا (رسانه اجتماعی) به کل وجود نداشت. بله من در سال ۲۰۰۵ بلاگم رو تأسیس کردم و مرتباً توش صحبت کردم. ۱۳سال پیش من با عطربازها و عطردوستها صحبت میکردم و سعی میکردم در مورد اینکه چطوری کار میکنم و برند کوچیکم رو چطوری مدیریت میکنم اطلاعات بدم. اون زمان بلاگ هم خیلی زیاد نبود، بنابراین مردم عادت داشتن با دقت بیشتری گوش بدن و گفتگوها برای هر دو طرف پربارتر و کاملتر بودن.
امروزه رسانه اجتماعی داریم و به طبع گفتمان با مردم حالت دیگه ای به خودش گرفته. فحوای کلامم اینه با اینکه امروزه امکانات گفتگو بیشتره و بیشتر صحبت میکنیم اما مضمون گفتگو ها بین من و مشتریانم کم اهمیتتر جلوه میکنه. رسانه امروز اینطوریه، و به همون قشنگی که عکس پست میکنیم حرف نمیزنیم. در شرایط گذشته، بله گفتگو و ارتباط داشتن با عطردوستان خیلی مهم بود، کامل بود و حول محور بحث میگشت. امروز هم هنوز حول محوریت عطر میگرده اما گفتگوها بیشتر تفنّنی هستن تا اینکه به دانشمون اضافه کنن. علاوه بر این من حس میکنم خیلی از عطردوستها این روزا حوصله شون از رسانه اجتماعی سر اومده. مخصوصا فیسبوک برای من مُرده.
برگردیم به سوالت. من با مشتریهام خیلی نزدیکم. سفر میکنم و در مراسم مربوط به عطر شرکت میکنم. اینها قسمتها دوست داشتنی کارمه. توی این موقعیت ها مرتب با مردمی که عطر دوست دارن ملاقات میکنم. خیلیهاشون عطرهای من رو دوست دارن. این خیلی خوبه!
همچنین از طریق ایمیل هم در ارتباط هستم. زمان من محدوده و ممکنه نتونم همه پیامها رو بخونم – از این بابت اصلا خوشحال نیستم. اما امیدوارم مخاطبانم این مساله رو درک کنن.
۵- خب سوال بعدی: یه جای کار اون اوایل تو شیشه های عطرهات رو عوض کردی و از شیشه های ساده ی مستطیل اومدی به شیشه های پنج ضلعی رنگ شده؛ مجسمه های دربرگیرنده¹. شخصا معتقدم شیشه های فعلی خیلی موفق هستن اما بذار از خودت بشنویم. چی باعث شد شیشه ها رو عوض کنی؟
هممم… یه دلیل اینکه شیشه ها رو عوض کردم این بود که هیچ ذهنیتی نداشتم که اگه برند رو با شیشه های جدید بازسازی کنی چه چیزی ممکنه در آینده رخ بده! اگه از پیش میدونستم مطمئن نیستم که این کار رو باز هم انجام میدادم یا نه. با تغییر شیشه ها و بسته بندی ها و باقی قضایا، متوجه شدم که بطری عطر خیلی بیشتر از یه تیکه شیشه هست. برای خیلی از مشتریهام شیشه موضوع مهمیه. خیلی از مشتریهام رو وقتی شیشه رو عوض کردم از دست دادم فقط به این دلیل که نتونستن با شیشه جدید ارتباط برقرار کنن. بعضیا هم فکر کردن همراه شیشه عطر هم عوض شده و اون عطر قبلی نیست. حتی اگه میتونستم ثابت کنم هم کار از کار گذشته بود. برای برخی از اونها اینکه عطر هم تغییر کرده و مثل قبلش نیست به یک باور تبدیل شده بود. از این ماجرا میتونیم درس بگیریم که درک ما از عطر از روی خود عطر شکل میگیره اما در عین حال مولفه های دیگه مثل بسته بندی، عنوان عطر و چیزای دیگه هم در شکل گیری درک ما دخیل هستن.
شیشه پنج ضلعی که الان دارم تک هستن. توی فروشگاهها از بقیه ی عطرها بخاطر ظاهرشون متمایز هستن و چیزی شبیه اونها وجود نداره (من حق کپی رایت شیشه رو به صورت بین المللی گرفتم). این دقیقاً چیزیه که میخوام: یه شیشه که به صورت بصری اونچه داخلش داره رو به تصویر بکشه. میخوام عطردوستها به محض اینکه وارد یه بوتیک عطرفروشی میشن یا وقتی توی یه سایت توی لیست تخفیف ها میگردن سریعاً شیشه های من رو بشناسن. میخوام اینطور حس کنن که وقتی یه تاور میخرن یه چیز متفاوت و غیرمعمولی میخرن.
عوض کردن شیشه یه چیزه، عوض کردن برچسب و بسته و درب و باقی مسائل یه چیز دیگه. سالها برای خودش ماجرایی شده بود. پس از تغییر شیشه مجبور بودم چند تا چیز دیگه رو هم عوض کنم: مثل درب و جعبه ی فلزی (یه بسته ی فلزی پنج ضلعی که از نظر مالی خیلی گرون در میومد، خیلی پیچیده بود و برای ارسال تو تعداد بالا خیلی حجیم و بد بار بود). بخوام صادقانه بگم، مجبور شدم دو بار تولید کننده رو هم عوض کنم چون یکیشون اون چیزی رو که میخواستم نمیساخت و اون یکی هم مواد و کیفیتی که میخواستم رو نداشت. از طرف برخی افراد هم که میخوان برند خودشون رو هم تاسیس کنن سوالات زیادی در مورد کارگاههایی که شیشه های من رو میسازن دریافت میکنم که جواب هیچکدوم رو نمیدم. اینها قسمتی از کار من هستن و برام ارزش دارن و با کسی در میون نمیذارمشون.
در نهایت در پاسخ به سوال تو خیلی کوتاه بگم که من میخواستم یه شیشه ی متفاوت و خاص داشته باشم. اما چیزی که نمیدونستم این بود که شیشه ی پنج ضلعی برای تولید خیلی شکل سختی داره. این روزا من با سه تولید کننده ی شیشه قرارداد دارم².
۶- شندم که طرفدار پر و پا قرص آرت دکو و عطرهای وینتج (قدیمی) هستی. عطرهای تو از یک طرف حس کلاسیک دارن اما خیلی بیشتر از اون “تاور” هستن و امضای تو توشون مشخصه. منظورم اینه که نه کاملا کلاسیک و نه کاملاً مدرن هستن. عطرهات استایل مشخصی رو دنبال میکنن، اما بذار بپرسم آیا از کارهای کلاسیک الهام میگیری؟
ممنونم بابت تعاریفت. باهات رو راست باشم، تولیدات این روزها در حد بسیار بسیار زیادی دنباله رو و کپیِ کارهایی هستن که تو گذشته تولید شدن و فروش و موفقیتشون در طول زمان ثابت شده. حتی اگه خیلی خیلی سخت تلاش کنم نمیتونم از کارهایی که این روزها تولید میشن الهام و انگیزه بگیرم. اما برخی ساخته های کلاسیک توجه من رو جلب میکنن و برام الهام بخش هستن. میدونی، مثل همون کاری که توی هنرهای تجسمی انجام میدیم، توی عطرسازی هم به ساخته ی دست استادان پیش از خودمون نگاه میکنیم و کارهای اونها رو بررسی و مطالعه میکنیم، چرا که ساخته های اونها حائز اهمیت هستن. جدا از این، تست کردن عطرهای وینتج مثل کوتی شیپغ و شنل شماره ۵ قدیمی خیلی هیجان انگیزه.
بعضی کارهای کلاسیک مثل شلیمار نزدیک به ۱۰۰ ساله که تو مارکتها دارن فروش میرن. و با اینکه این کارهای کلاسیک رفورموله شدن، هنوز زیبا هستن. صد البته که اسانس برگاموتی که امروز توی عطرسازی استفاده میکنیم با اونی که یه قرن پیش اساتید به کار میبردن قابل مقایسه نیست. قوانین و مقررات بهداشتی قسمتی از اون زیبایی رو کشتن. در این شرایط باید بریم جلو و نباید شاهکارهایی چون شلیمار رو کپی کنیم. اما میتونیم ازشون به عنوان منشا الهامات استفاده کنیم. حداقل من این کار رو میکنم.
۷- در مورد گذشته و شکوه کارهای کلاسیک گفتی. عطری هست که دوست داشتی کاش تو میساختیش؟
بله، و نه. عطرهایی هستن که واقعا دوستشون دارم، از بین کلاسیکها، مثلا کنیژه تِن، و دلم میخواست این عطر رو من میساختم. اگه میساختمش به خودم میبالیدم. دوستش دارم بخاطر قدرتش و بخاطر اینکه خیلی زیرکانه چرم رو با زنبق و شکوفه پرتقال ترکیب میکنه و لبه های تیز چرم رو نرم میکنن. اینا رو میگم اما هر چیزی زمانی داره و برای گفتن اینا حدود ۸۰ یا ۱۰۰ سال دیر کردم. منظورم اینه که نمیتونم بگم که دلم میخواست این عطر رو من میساختم. چون این به معنی بازگشت به گذشته میشه و سبک و سیاق من نیست. من ترجیح میدم به آینده نگاه کنم. در این صورت بهتره از خودم این سوال رو بپرسم که چه عطری رو میخوام بسازم؟ و چطور میتونم اون رو بهتر از چیزایی که تا الان ساختم بسازم؟
۸- هر ساله عطرهای جدید بسیاری بیرون میان و با کمک تبلیغات و سیاستهای بازاریابی فروش میرن. با این حال همشون اونقدر خوش شانس نیستن که به نمایشگاه های سال بعد برسن. تو چطور عطرهات رو توی این بازار شلوغ بالا نگه میداری؟
این سوال تو زمان خیلی خوبی مطرح شد! من الان دارم از نمایشگاه پیتی (Pitti Fragranze) از فلورانس برمیگردم سوئیس. یکی از بزرگترین نمایشگاهها برای برندهای نیش – حالا نیش رو هر چی تعریف میکنین. تو اون نمایشگاه پیرامون اینکه توی صنعت عطر چه اتفاقاتی داره میفته و درباره ی شمار عظیم کارهایی که بیرون میان و کیفیتی که هر روز داره پایینتر میاد (متأسفانه بین عطرهای نیش) صحبت های زیادی با صاحبان بوتیکها، مشتریها و پخش کننده ها داشتم. بنابراین، بله همونطور که اشاره کردی تعداد لانچهای کارهای برندهای متداول (دیزاینر)، نیش ها و شبه نیشها، آرتیزانها و ایندی-نیشها رو به رشده. اکثر عطرهایی که وارد بازار میشن بیشتر از ۲ یا ۳ سال دوام نمیارن، و صادقانه بگم، این خیلی هم خوبه، وگرنه هیچ جایی برای بقیه باقی نمیمونه.
حالا برسیم به خود من. من یه برند کوچیک دارم و استانداردهام برای بالا نگه داشتن کارهام محدودن. من معمولا روی گفتگوهام اتکا میکنم. عطردوستان تجربیاتشون و علاقه شون به عطر رو با من به اشتراک میذارن، و خیلیهاشون ازم حمایت میکنن. البته شرایط این روزا کمی پیچ در پیچ شده. من معمولا کارهام رو میبینم که کنار کارهای برندهای متداول (دیزاینرها) چیده شدن و مشتری وقتی این صحنه رو میبینه ناخودآگاه این دو رو با هم مقایسه میکنه. این اصلا خوب نیست. شما نمیتونید انتظار یک کیفیت و یک متریال رو داشته باشین. راهکارها و مسیری که تولیدات بازار انبوه (منظور همون برندهای دیزاینره) دارن به کلی متفاوته. مثلا این کارها نمیتونن مواد عطرسازی طبیعی زیادی توشون داشته باشن به خاطر اینکه اونها در وهله اول باید توجیه اقتصادی و سوددهی کلان داشته باشن. هر کدوم از ما (نیشها یا بازار انبوه) کیفیت و شاخصه و استانداردهای زیبایی شناسانه ی خودش رو داره اما مقایسه ی این دو دسته مثل مقایسه ی موز و آناناسه. اما من بیشتر از هر چیزی به عطردوستان اتکا میکنم که کارهای من رو آنالیز میکنن و درباره ش میخونن. سعی میکنم باهاشون در مورد اینکه چیکار میکنم صحبت کنم، در فضای مجازی و رسانه اجتماعی منتشر کنم، برنامه و ملاقات برگزار کنم، حتی گاهی اوقات به فیسبوک پول تبلیغات پستهای فیسبوک میدم که مطمئن شم عطردوستها بدونن که من هم حضور دارم.😊
۹- تو برای برند خودت و عرضه ی کالا سیاست فروش سفت و سختی داری که بخاطرش عطرهات تو برخی کشورها مثل ترکیه و ایران تو بازار سیاه فروخته میشن؛ دلیلش چیه؟
سوال خیلی خوبیه. چرا خودم و محصولاتم رو وقتی میتونم توی مناطق مختلف براشون پخش کننده رسمی داشته باشم رو محدود میکنم؟ نخست باید مشخص کنیم “عامل فروش” یا “نماینده پخش رسمی” یعنی چی؟ نماینده یک شخص سومه که محصول رو از شما برای فروش تو منطقه ای مشخص میخره. این شخص یا شرکت محصول رو به خرده فروشها (بوتیکها) میفروشه، مسئولیت کنترل کیفی پخش و توزیع به بوتیکها، کنترل مارکتینگ و مراوده تجاری در منطقه، تا نظارت بر فروش و چیدن محصولات روی قفسه ها رو به عهده داره. برای این منظور هم سهمی توی فروش داره و طبق مقررات تجارت درصد مشخصی بهش تعلق میگیره. مثلا سهمی که از فروش هر بطری تاور ۰۲ (قیمت جهانی ۱۱۹ یورو) برای من میمونه ۲۳٫۸ یوروئه که باید با این هزینه مواد خام، بیمه، مرجوعات و سایر هزینه ها رو مدیریت کنم و یه درآمدی هم ازش برای خودم کنار بذارم. این رو دارم بهت میگم چون این روزا خیلی از پخش کننده ها طمع میکنن و درصد بیشتری میخوان که من هم میگم “نه خیلی ممنون”. این قدرت رو دارم که بگم نه. اونها هر برندی که بتونن باهاش کار کنن رو میخوان. چرا که اگر نتونن اون اجناس رو بفروشن اونها رو به صورت بازار سیاه میفروشن. این روزا میبینین خیلی از عطرها به همین منوال با قیمتهای پایینتر از بازار جهانی به فروش میرن. بنابراین من با نماینده های مشخص به صورت محدود کار میکنم. اگه یه روزی تو ایران شروع به فروش رسمی کنم یعنی به نماینده فروشم ۱۰۰% اعتماد دارم و ۱۰۰% مطمئنم که اون نماینده مسئولیت کامل حفظ ارزشهای برند من رو به عهده میگیره و از مشتری من و عطرهای من پشتیبانی میکنه و انتظارات من رو برآورده میکنه. سهم فروش مشخصه اما از اون مهمتر خدماتیه که به مغازه ها و مشتریها داده میشه که خیالم رو راحت کنه که برند من و عطرهای من دست افراد درستی افتادن. به همین دلیل خیلی با وسواس کار میکنم. در ثانی فکر میکنم من هنوز وقت دارم. لزومی نداره همه چی همه جا و در همه وقت در دسترس باشه.
۱۰- واضحه که عطرهات رو عین بچه های خودت دوست داری و مطمئنم همشون رو به یک اندازه دوست داری اما بذار ازت این رو بپرسم که اگر شانس این رو داشته باشی که برندت و کارهات رو تنها با یکی از عطرات معرفی کنی، کدومشون رو انتخاب میکردی؟
تاور ۰۲ (L’Air du Désert Marocain) 😄 چاره ی دیگه ای ندارم!
۱۱- هاهاهاها، چرا چاره ی دیگه ای نداری؟
چرا تاور ۰۲؟ من مشتریان وفاداری دارم که این عطر رو استفاده میکنن. نمیتونم اونها رو مایوس کنم چون خیلی عصبانی میشن.
۱۲- چند سال پیش یه لاین جدید به اسم تاورویل (Tauerville) رو شروع کردی. ایده ی این لاین و عطرهاش از کجا اومد؟
تاورویل. همممم… از کجا اومد؟ سوال خوبیه. خیلی وقته که این لاین رو شروع کردم. اگه درست خاطرم باشه من این عطر رُز فلش (Rose Flash) رو ساختم. ایده ساخت این رزِ خوشمزه و خوراکی مانند رو تو سرم داشتم و فرمولاسیون هم بعد از اولین امتحانها تقریبا نهایی شد. فقط غلظت یکی از متریالها رو تغییر دادم. این اولین بار بود که یه عطر رو اینقدر سریع تموم میکنم چون کار روی عطرها رو خیلی بیشتر از این طول میدم. به هر روی، از یه طرف در مورد رایحه این عطر زیاد مطمئن نبودم در حالی که کار تموم شده بود، از طرف دیگه هم به نظرم این کار برای لاین Tauer Parfums مناسب نبود. بنابراین یه آزمایشی انجام دادم. این عطر رز فلش رو توی شیشه های رولر بال [تستر خودکاریهایی که سرشون غلتک داره] ریختم و به صورت محدود روی سایت گذاشتم برای فروش و خیلی سریع فروش رفتن. یه چیزی رو متوجه شدم: بازاری برای این کار وجود داره اما هنوز قانع نشده بودم که این کار میتونه جزئی از تاور باشه. بنابراین تصمیم گرفتم که این کار و بقیه کارهایی که قرار بوده بسازم رو توی لاین جداگانه ای به نام تاورویل ارائه کنم. همچنین برای ارتقا دادن این لاین از تبلیغات توی فیسبوک و مارکتینگ و فرصتهای اینچنینی که برای لاین تاور به کار نمیبرم استفاده کردم. همه اینها ریسک هم داشتن. مشخصاً برای خودم زمینه ی جدیدی ساختم و خیلی دوستش دارم.
۱۳- اشاره کردی به طرفدارانت. از دید عطردوستها اندی یه عطرساز، نقاش و طبیعت دوست خوش ذوقه. هنر و طبیعت دو نیروی قدرتمند انگیزه و الهامات محسوب میشن. آیا استعدادت در نقاشی یا عشقت به طبیعت با خلاقیتت در عطرسازی همراستا میشه؟
بابت این سوال خوب هم ممنونم. خوبه چون باعث میشه بدونم مخاطبانم من رو چطوری میبینن. دو روز دیگه یه سمینار دارم و این گفتگوی ما کمکم میکنه آماده بشم برای سخنرانی. خب گفتی “از دید مخاطبان”. من بعضی وقتا فکر میکنم علاوه بر اینها کسی هستم که از همه چی لذت میبره. اما بذار این رو برای بعد موکول کنیم. بله عشق به طبیعت و هنر خیلی خوب جور میشن، هرچند که من تعمدا اونها رو با هم جور نمیکنم. خود به خود اتفاق میفته. به عقیده ی من طبیعت تو همه شرایط و خصوصیاتش نیرو و انگیزه ی بسیار قدرتمندیه، برای خیلی زمینه های خلاقیت، نه فقط عطرسازی. وقتی میگم “طبیعت” منظورم چیزی بیشتر از گلهای دوست داشتنیِ بهاری یا غروب دلنشین پاییزیه. طبیعت وجوهی هم داره که شدیدا مخرب هستن. مثل زوال و مرگ همه چیزهایی که زنده هستن. فناپذیری: برای همه ما نیروی قدرتمندی داره. ما انسانها در طبیعت طعمه هستیم. اما برای خودمون دنیایی ساختیم تا ما رو از تساویِ کی باید کیو بکشه و بخوره دور بمونیم. بنابراین طبیعت میتونه مصداق خیلی چیزا باشه، خیلی چیزا بیشتر از گلهایی که توی عطرسازی استفاده میکنیم.
برام جالبه که به نقاشی های من اشاره کردی. برای من فقط یه تفریحه و خیلی جدی نیست. البته باید بگم حق با توئه. نقاشی های من توی فضای مجازی موجود هستن، جایی که دوست دارم قسمتی از زندگی خصوصی خودم رو به اشتراک بذارم – نپرس چرا، دوست دارم دیگه. من نقاشی ها رو منتشر میکنم چون دوست دارم نظرات مثبت و منفی دیگران رو هم بدونم.
آیا نقاشی و عطرسازی با هم ادغام میشن؟ هم بله هم نه. بله، چون وقتی دارم نقاشی میکنم تو آرامش ذهنی به سر میبرم که شبیه مدیتیشنه. قسمت خلاقیت مغزم رو به کار میبرم: نیم کره راست مغز. به کار بردن نیم کره ی راست مغز تو همه زمینه های خلاقیت مهمه. بنابراین، بنابراین این تمرین و نرمش نیم کره راست مغز به افزایش خلاقیت من تو عطرسازی کمک میکنه. نه به این دلیل که من به عطر به دید نقاشی یا طراحی نگاه نمیکنم. وقتی دارم رنگها رو روی پالت مخلوط میکنم به متریال عطرسازی فکر نمیکنم. وقتی هم رنگها رو میبینم روایح رو تصور نمیکنم.
۱۴- به عنوان یه عطرساز خودآموخته خیلی از طرفداران تو ممکنه این سوال تو ذهنشون باشه که بزرگترین مشکلی که بهش برخوردی چی بوده؟ خسته کننده ترین قسمت کار عطرسازی و لذت بخشترین قسمت این حرفه چیه؟
مشکلات گوناگونی وجود داره. واقعا دلم نمیخواد این ۱۳ سال اخیر رو به عنوان رزومه کاری معرفی کنم. بیشتر شبیه سلسله رویدادها بوده. این روزا بزرگترین مشکل اینه که بتونی تو کانالهای مختلف با گفتگو و مراوده خودت رو بالا نگه داری. من از طرف مشتریها و مخاطبهام تو اینستگرام، فیسبوک، ایمیل و اس ام اس پیام دریافت میکنم. این روزها، راستش رو بخوای، بخاطر ترافیک کاری نمیتونم به همه این مسیجها پاسخ بدم. دارم فکر میکنم یه سیستم پاسخ دهی اتوماتیک فراهم کنم. جدی میگم! گفتگوی آنلاین این روزها خیلی ریسکه.
اما شاید خواننده های بلاگ تو در مورد مراحل و مشکلات مرحله ساخت عطر بیشتر مشتاق باشن. مثلا: درگیری با مقررات ایفرا (IFRA) و اتحادیه اروپا. این قوانین مسخره هستن – اینو به عنوان یه سوئیسی از سوئیس میگم که عضو این کنوانسیون نیست – و در سطح اروپا خیلی چیز معمولی و متداولی هستن. کاغذ بازی و قوانینی که دارن استفاده میشن مشکل بسیار وخیمی هستن برای کار عطرسازی. به عنوان مثال ممنوعیت اوکماس (Oakmoss خزه ی درخت بلوط) که به صورت طبیعی و اکسترکت استفاده نمیشه و هیچ جایگزین مشابهی که بتونه اون رایحه رو بسازه وجود نداره. علاوه بر این قوانین، کمیابی برخی مواد خام عطرسازی، به خصوص مواد طبیعی، مشکل بسیار جدی و بزرگیه که پیش پای عطرسازها قرار داره. اما من همین موضوع رو به یه تفریح تبدیل کردم: بازی پیدا کردن مواد عطرسازی!
یه معضل دیگه اینه که تو دنیایی که یه عالمه خزعبلات گفته میشه و نوشته میشه بخوای ساکت بمونی. فضای اینترنت پر از مطالب پوچ و مفاهیم غلط در مورد عطرها و برندهاست. وظیفه من نیست که کسی رو تعلیم بدم یا حرفاشون رو تصحیح کنم، اما وقتی یکی داره میگه “تعداد عطرسازها کمتر از اخترشناسهاست” – همینطوری به عنوان مثال – آرام موندن واقعا سخته.
اینا رو گفتم، امیدوارم مردم بهتر متوجه بشن چقدر ساختن عطر زمان میبره و سختی داره. این روزها ورکشاپهای آموزشی عطرسازی مرتبا برگزار میشه. مردم فکر میکنن ساختن عطر خیلی ساده و آسونه. یه رایحه ساختن کاری نداره اما یه عطر بی نقص ساختن، اصلا راحت نیست.
بیشتر از هر چیزی از کدوم قسمت کارم لذت میبرم: اینکه میتونم کارم رو در آزادی کامل انجام بدم. مثلا همین الان از کلاس طراحی اومدم خونه. میتونم کلاس برم به این خاطر که میتونم تصمیم بگیرم کی کار کنم، چقدر کار کنم و چطور کار کنم. البته به صورت میانگین از یه کارگر معمولی سوئیسی بیشتر کار میکنم. اما چهارچوب کاری خودم رو دارم. این خیلی خوبه!
۱۵- سوالات زیادی دارم که بدم نمیاد بپرسم اما بذار به این مصاحبه با یه سوال نهایی پایان بدیم. اگه بخوای برند تاور رو با سه واژه تعریف کنی چی میگی؟ همین کلمه ها رو برای تعریف برند تاورویل هم به کار میبری؟
سه کلمه خیلی سخته. مخصوصا سه کلمه ای که بتونن حس رو انتقال بدن. اجازه بده من سه کلمه ای که برای برند تاور استفاده میکنم رو به کار ببرم: “مجسمه های معطر در برگیرنده”. اما تاورویل رو با همین واژه ها معرفی نمیکنم برای تاورویل میگم: به بینی خودت اعتماد کن.
- مجسمه های معطر دربرگیرنده (Immersive Olfactive Sculptures) عنوان و شعاری که اندی تاور برای برند Tauer Parfums در نظر گرفته. واژه ی Immersive به معنی در برگیرنده و چیزی که میشه درونش رفت و توسط اون احاطه شد، هست. به این ترتیب اندی با دید زیبایی شناسانه عطر رو به مجسمه ای تعبیر میکنه که درون رایحه اش میشه غرق شد و احاطه شد.
- شرکتهای بزرگ عطرسازی مثل شنل و دیور و سایر برندهای دیزاینر و برندهایی که خط تولیدشون خیلی بالاست هم این سیاست که به چند شرکت تولید کننده ی شیشه و بسته بندی سفارش بدن رو دارن. چرا؟ اگر چنانچه برای یکی از کارخونه های شیشه سازی هر گونه مشکل فنی ایجاد بشه و کار کارخونه برای چند روز تعطیل بمونه، تولید و توزیع شیشه هم قطع میشه و به این صورت اگر در عین حال مایع عطر آماده شیشه شدن باشه با ریسک آسیب دیدن مواجه میشه. به همین دلیل برندهایی که تولیدشون بالاست با چند کارخونه قرارداد میبندن که در صورت هر گونه مشکل احتمالی از یک کارخونه ی دیگه بتونن شیشه رو تأمین کنن.
دست مریزاد بیتعارف عالی بود حال داد 🙏
عالی و ممنون.ولی فکر نمیکنید عکس او خانم اون بالا جاش نبود؟
سلام. کار بسیار ارزنده ای بود و اینطور مصاحبه هایی باعث افزایش اعتبار این وبسایت میشه. شخصا با اینکه مدتیه حوصله خوندن متن های بلند رو ندارم، اما این مصاحبه رو مشتاقانه و با دقت خوندم و لذت بردم. خوشبینم که در آینده بتونید با عطرسازهایی مثل Josh Lobb، Geza Schoen، Yann Vasnier هم از این مصاحبه های مفصل و زیبا ترتیب بدید.
وااای .. وااای.. وای..
دوباره به این میکده سر زدم و دیوانه شدم… تازه ترک کرده بودما.. 😥
سوال ۱۰ رو خیلی دوست داشتم بخاطر هوشمندی بالایی ک توش بود😀
و در کل ممنون 😚🌲
ممنون از این پست خیلی خوب. اگر بتونین باز هم از این مصاحبه ها بذارید خیلی خوب میشه. ادم با طرز فکر افراد اشنا میشه.
آقا خیلیییییی مخلصیم. ایول به شما واقعا. عجب متنی بود. واقعا کیف کردم.
زنده باد سمور !!!!!!
زنده باد اندی تاور !!!!!!
مرسی واقعا مرسی آقا کیوان.
کلی جمله ی قصار فقط از توی این متن میشه درآورد، مثل این : لزومی نداره همه چی همه جا و در همه وقت در دسترس باشه .
یا اینیکی : این روزا بزرگترین مشکل اینه که بتونی تو کانالهای مختلف با گفتگو و مراوده خودت رو بالا نگه داری.
و کلی جملات باحال و ارزشمند دیگه که واقعا بضیاش میتونه دیالوگ فیلم بشه !
دمتون گرم واقعا . من که کلی چیز یاد گرفتم از این مصاحبه. به شدت هم علاقمند شدم به شخصیت اندی تاور. حیف که عطراشو ندارم حیف!!!!
اون قسمت از حرفاش که گفت قبلنا گفتگوهای مجازی جدی تر و بهتر بود واقعا درسته. به شخصه خیلی ملموس تجربه اش کردم. این روزا همه چی در حد یه لایک و چند کلمه اظهار نظر سطحی و گذرا تنزل کرده ولی قبلنا اینطور نبود. حرف دل منم بود اون قسمت.
سپاس و احترام فراوان
مصاحبه خیلی خوبی بود ، خسته نباشید .
احسنت بر شما…عالی
سلام ممنون مصاحبه خیلی خوبی بود لذت بردم
عالی بود باز هم ازاین نوع مصاحبه ها انجام بدید.
خیلی عالی بود، سوالات عالی، جواب ها عالی
قیمت هم میدین،بخواهیم بخریم،چکار باید بکنیم؟؟؟؟
ما فروشگاه نیستیم دوست عزیز
مرسی از این مصاحبه جالب ، ای کاش که این برند خوب عطرهایی به سبک خاکی و پچولی رو هم میساخت ، مطمئنا فوق العاده میشد، باز هم ممنون کیوان جان
دمتون گرم و خسته نباشید 🌹🌹🌹👏👏
ممنون بابت این مصاحبه جالب و آموزنده. خیلی بود.