مصاحبه‌ها
موضوعات داغ

از نا-زیبا بودن اِبایی نداریم: مصاحبه با مغز متفکر عطرهای کوم دی گغسون

از بین توریستهایی که از موزه پرادو در شهر مادرید بازدید میکنن، کمتر کسی رغبت میکنه از سالُنی که چهارده “نقاشی سیاه” اثر فرانسیسکو دی گویا در اون به نمایش گذاشته شده، با عجله در حالی که کاتالوگ موزه رو برای امتناع از دیدن تابلوها کنار چشمش گرفته، رد نشه. این نقاشی ها بسیار فراتر از میزان تحمل نا-زیبا بودن و سیاهیِ خیلی از بازدید کننده ها هستن.

خدایی که از جسد بی سرِ فرزند خودش در حال تغذیه هست، بُزی انسان نما در ردای کشیش که برای محفلی از جادوگران موعظه های شیطانی میکنه، سگی که در باتلاقی در حال غرق شدنه، دو پیرمرد با چهره هایی که رو به مرگ دارن در حال سوپ خوردن هستند…

نا-زیبا
شنبه جادوگران (The Witches’ Sabbath)، فرانسیسکو گویا، ۱۸۲۳

اما در طرف دیگه قضیه این چهارده تابلو از دید خیلی از هنرمندان و منتقدین و کارشناسان، هنر محض نام برده میشن. اونچه اهمیت داره نه نقاش، نه تابلوهاش، و نه حتی هنره. بلکه نقطه نظر ما به یک مقوله موضوع بحثه تا مسیر این مقاله رو به مصاحبه ای جنجالی بکشونم.

نقطه نظر یک مخاطب عامی که از موزه بازدید میکنه و به ازای هزینه ای که برای بلیت پرداخت کرده سهمش از “زیبایی آسایش دهنده” رو از موزه طلب میکنه، در مقابل مخاطب حرفه ای هنر که با در نظرگرفتن عوامل مؤثر در شکل گیریِ آثار هنری چون “نقاشی های سیاه” به ستایش یا نقد حرفه ای اون میپردازه.

مقایسه ی عطر – که علی رغم همه زیبایی های بویایی و مشقّتهای تکنیکی که برای ساختنش بکار رفته یک محصول برای استفاده هست – با نقاشی کار راحتی نیست. اما موضوع امروز ما برندی هست که این قیاس رو ممکن میکنه؛ کوم دی گغسون.

نا-زیبا
کلکسیون مُد برند کوم دی گغسون

کوم دی گغسون برند مُد آوانگارد ژاپنی هست که توسط دیزاینری خود آموخته به اسم رِی کاواکوبو (Rei Kawakubo) در سال ۱۹۷۳ در توکیو تأسیس، و مثل باقی برندهای مُدِ غیر فرانسوی و غیر ایتالیایی مقری هم در پاریس داره. کوم دی گغسون با عناوینی چون ضد-مُد، ساختارشکن، اسلوب گریز و نوآور شناخته شده و میشه اون رو پرچمدار مسلّم نهضت آوانگارد مُد معرفی کرد.

شکی نیست که این برند در زمینه عطر هم به همین منوال رفتار میکنه. اولین عطر ری کاواکوبو در سال ۱۹۹۴ تولید شد. عطری با نام کوم دی گغسون با شیشه ای لوبیا مانند که امروز به نماد لاین عطرهای این برند تبدیل شده. ساخته مارک باکستون با رایحه ای ادویه ای، رزینی و پروفایل بویایی شیپغ.

نا-زیبا

اونچه در ادامه میخونید، مصاحبه ای هست با کریستین استوگ-ویـیِـی (Christian Astuguevieille) – مدیر هنری (Director Creative) لاین عطرهای برند کوم دی گغسون از سال ۱۹۹۳ – که در سایت فلِـیر منتشر شده و ما برای سمور ترجمه کردیمش.

ایشون دقیقا همون کسی هست که با مدیریت کردن تولیدات عطر این برند و با ساخت بوهایی چون خشکشویی، دستگاه فتوکپی، بخور کلیسای اُرتودوکس، قیر آسفالت، نوشابه و غیره، هر پنج حس اصلی ما رو قلقلک میده و درک ما از عطر رو به چالش میکشه. استوگ-وییی جدا از این، یک هنرمند خلاق و نخبه هست. در این مصاحبه ایشون از اینکه چطوری با برند کوم دی گغسون شروع به کار کرده، درباره زیبایی، آزادی و هندسه ی روایح حرف میزنه.

نا-زیبا

◊ ◊ ◊

فلیر: از چه زمانی در صنعت عطرسازی فعالیت میکنین؟

استوگ-وییی: من در این صنعت از سال ۱۹۷۶، ۱۹۷۷ فعالیت میکنم. من شغلم رو در یک برند قدیم به نام مولینارد شروع کردم. اون زمان یکی از سهامداران برند از من خواست که بوتیک برند واقع در تقاطع خیابون رویال و خیابون فوبورگ سن اونوره رو از نو طراحی کنم. به این صورت من شانس این که روی چند تا از عطرهای این برند و روی بسته بندی هاشون کار کنم، با در نظر گرفتن قدمت مولینارد که به قرن ۱۹ برمیگرده.

من برای مدت ۵ سال اونجا کار کردم، تا وقتی که یکی از اعضای خانواده فوت کرد. مثل خیلی از خانواده ها، مرگ یعنی میراث، میراث یعنی تقسیم. داستان طولانیه اما کوتاه بگم، همه بوتیک پاریس رو میخواستن و در نهایت کسی نتونست تصاحب کنه. گوچی اون بوتیک رو خرید.

در همون زمان با یک نفر روی عطرهای محیطی (home fragrances یا ambiance fragrances) کار میکردم. ما هرگز شمع نساختیم، نظر ما رو جلب نمیکرد، اما روی یک دستگاه بخور الکتریکی کار کردیم که تو دهه های بیست و سی رواج داشت. ما این دستگاه ها رو بازبینی کردیم و دوباره سازی کردیم که تو اون زمان متداول نبودن.

در اون زمان برندی به نام ریگود (Rigaud) شمعهای معطر میساخت، دیپتیک (Diptyque) هم کم کم داشت شروع میکرد. در این اثنا بود که برند روشا (Rochas) با من تماس گرفتن و پرسیدن که آیا حاضرم برای ساخت یک لاین عطر محیطی باهاشون همکاری کنم؟ من هم جواب دادم که در حال حاضر با مولینارد همکاری میکنم.

پس از اینکه مولینارد رو ترک کردم باهاشون تماس گرفتم و اونها گفتن که “ما دیگه علاقه ای به ساخت عطر محیطی نداریم، اما به تو نیاز داریم، بیا”. و اینطور شد که من جذب روشا شدم و یازده سال باهاشون کار کردم. سه سال پس ورودم به روشا مدیر هنری لاین عطر و زیور آلات تزئینی (accessories) روشا شدم که اون روزها خیلی تازگی داشت. من به عنوان مدیر هنری برند، روی عطر بیزانس (Byzance)، روی عطر مردونه او دو روشا (Eau de Rochas) و روی یک عطر دیگه که گلوب (Globe) نام داشت کار کردم.

همچنین روی طراحی شیشه و بسته بندی عطرهای روشا فِم (Femme) و روشا مادام (Madame) و همه لوازم اونها نظارت داشتم. این کمپانی بارها توسط سهامداران مختلف خریداری شده بود که هیچ ذهنیتی در مورد عطر نداشتن، تا جایی که نهایتا هُلدینک پوژ (Puig) اسپانیا [که روشا زیرمجموعه اش بود] برند نینا ریچی (Nina Ricci) رو هم خریداری کرد. در نتیجه این سهامدارا همه رو اخراج کردن به جز من. من دو سال دیگه توی این برند بودم و مسئولیت زیورآلات نینا ریچی رو به من دادن.

نا-زیبا
ری کاواکوبو

فلیر: با رِی کاواکوبو چطوری آشنا شدین؟

استوگ-وییی: در سال ۱۹۹۲ از طرف روشا به ژاپن رفتم و طی سفر، با مسئول سرپرست مطبوعاتی برند کوم دی گغسون تماس گرفتم. من تو پاریس مشتری این برند بودم و به نظر هر جایی در ژاپن که همکارانم من رو میبردن کسل کننده بود. من میخواستم چیزای مدرن ببینم.

بنابراین رفتم به فروشگاه [کوم دی گغسون]، من رو به قسمت اداری و دفتر برند بردن و سه دقیقه بعد ری کاواکوبو از اونجا رد شد. اصلاً تصادفی نبود. اومد گفت سلام، گفت کارهای من و گالری [هنری] من در پاریس رو میشناسه و خیلی از کارهای من خوشش میاد و گفت آیا حاضرم برای نمایش کلکسیون لباسهاش که به زودی برگزار میشد مجسمه بسازم.

این اتفاق در ماه مِی افتاد، و تا اواسط ماه ژون ادامه داشت! به من یک نوار ویدئو داد که توش کارهاش رو نمایش داده بود و برای روز بعد قرار گذاشتیم. من با یک پروژه که جنگلی خیالی از چوب و فولاد که با طنابهای سیاه پوشیده شده بود رو نشون دادم و خیلی خوشش اومد. بعدش گفت “میدونم که در زمینه عطر هم فعالیت داری، میتونیم در این مورد صحبت کنیم؟”

 در اون زمان در نظر داشت که برای برند یک لاین عطر راه بندازه اما با دنیای عطر آشنایی نداشت. عطرها رو بو میکرد اما دوست نداشت به خودش بزنه. به هر روی، پیشنهادی کرد که برام مهم بود.

وقتی که به توافق رسیدیم، یک قاعده رو خط مشی قرار دادیم: هرگز مثل دیگران کار نمیکنیم. در حالی که داشتیم روی بطری خاص و خارق العاده عطرمون کار میکردیم، برای ساخت عطرمون به پنج لابراتوار سر زدم. در طی دو سال اولین عطرمون رو بیرون دادیم که امروز هم در حال تولیده. این سال ۱۹۹۳ بود.

نا-زیبا
کوم دی گغسون پرفیوم، اولین عطر برند

پس از این مشتاق شدم که عطرهای جدیدی به این لاین اضافه کنم و مسیر عطرسازی رو طور دیگه رقم بزنم. پس از اون بود که خیلی برندها شروع کردن به سری سازی عطرهاشون¹. از ما سوال میکردن که “چرا این همه عطر میسازین؟”

خب من همیشه به این فکر میکردم؛ از اونجایی که شغل اصلی ما مُد هست و از اونجایی که مُد هر سال دو بار با کلکسیونهای جدید تازه میشه، بنابراین اگه میخوایم که این صنعت وفادار بمونیم باید هماهنگ با مُد محصولات جدید [عطر] تولید کنیم که ریتم کارمون رو حفظ کنیم. ما همه کارهامون رو زنده نگه میداریم و به تولید عطرهامون ادامه میدیم. اون دسته از عطرها که برای مدتی از خط تولید خارج شده بودن هم از این ماه دوباره تولید میشن چون تنها مشکلشون شیشه هاشون بود.²

نا-زیبا

فلیر: داشتین میگفتین که چطور تداوم کار صنعت مُد رو در عطرسازی اعمال میکردین. آیا زمینه های دیگه ای هست که مُد و عطرِ کوم دی گغسون در اون تجلی پیدا کنند؟

استوگ-وییی: شباهتهایی در ریتم وجود داره، بله، اما هارمونی نه. وقتی برای کارهامون داریم تفکر و تحقیق میکنیم به هم نزدیک هستیم، اما عطر از جریانات حاکم بر مُد الهام نمیگیره. اونچه در مورد عطر نیازه بدونیم اینه که عطر تابع زمانش هست، تابع یک آن، یک آرزو. سالها پیش من پیشنهاد دادم که حول متریال سنتتیک کار کنیم و همه موافقت کردن و سریعاً یک مجموعه بیرون دادیم.

رقابت به ما هرگز انگیزه نمیده که عطر بسازیم. زمان و دورانی که در اون زندگی میکنیم، اهرم انگیزه ماست. از اونجایی که ری کاواکوبو هنرمندِ این برند هست باید در جریان همه امور باشه. من پروژه هام رو بهش ارائه میکنم و بعضی هاشون رو اصلا قبول نمیکنه، بعضی ها رو هم سریعاً تایید میکنه.

نا-زیبا

چند سال پیش من ایده ی “ضد-عطر” رو پیشنهاد کردم، با عطر Odeur 53، که در قیاس با دنیای عطر اون روزها ایده ای خارق العاده حساب اومد و خیلی ها از روش ایده برداری کردن. کلیّت ایده ام این بود که عطری بسازم که ضد-عطر باشه. رِی هم تایید کرد و گفت “برو”. وقتی ما تصمیم میگیریم که یک سری یا لاین عطر تولید کنیم، تنها سه نفرمون در تصمیم گیری تاثیر دارن. تست و بازبینی نداریم، وگرنه عطر ما هرگز بیرون نمیاد. روش ما متفاوته.

خیلی از مردم فکر میکنن ما داریم عطر “نیش” تولید میکنیم – واژه ای که فکر میکنن معنای واقعیش کاملاً گم شده. من ترجیح میدم بگم ما عطر “آزمایشی” میسازیم. عطرهایی که با یک واژه که هم برای من و هم برای برند مهمه ساخته شدن: آزادی عمل.

فلیر: چه چیزایی منبع الهامات شما هستن؟

استوگ-وییی: ایده ها، تعاریف و کشفیات ری کاواکوبو میتونن باشن. از اونجایی که ما عطرهای متفاوتی میسازیم، عطرسازها از اینکه با ما کار میکنن راضی هستن: براشون مثل یک بازیه. به عنوان مثال، یک بار از سفری برگشتم و گفتم که من یه عطر میخوام با بوی چوب سدروس، اما بوی درختی که قطع شده و اره زنجیری داغی که هنگام قطع درخت شیره ی اون رو کمی سوزونده و کاراملیزه کرده.

یعنی بوی چوب سدروس و کارامل رو میخواستم و در عین حال بوی فلز داغ زنجیر اره رو هم میخواستم. همه حسابی خندیدن، اما در انتها هر کی کارش رو شروع کرد و ما این عطر رو ساختیم. این عطر هنوز بیرون نیومده (رجوع کنین به زیرنویس و تاریخ این مصاحبه) اما تو آرشیو ما قرار داره. خیلی از ایده های عطرهای ما اینطوری رخ دادن: از کلمات و تعاریف، از نوشته ها، از بوها…

فلیر: و این دقیقاً نقطه ای هست که کوم دی گغسون از سایر برندها متمایز میشه: روایحی که شما رو تحت تأثیر قرار میدن، عطرهایی که از فضای طبیعی و طبیعت به کلی دور هستن، ساده هستن و شاید غیر جذاب و نا-زیبا هستن، یا حداقل میشه گفت از چیزی که عطرهای دیگه دارن به کلی دور هستن.

نا-زیبا

استوگ-وییی: شما درست میگین، ما عطرهای غیرمعمولِ مناسب تولید میکنیم. وقتی ما عطر Dry Clean (عطر خشکشویی که جزو مجموعه Synthetic 6 هست و بوی لباسهایی رو میده که تازه از خشکشویی بیرون اومدن) رو تولید کردیم، عملاً به این فکر نبودیم که یه عطر زیبای گـُلی تولید کنیم. اما در عین حال عطر Champaca (شامپاکا) رو تولید کردیم که یک عطر رز و میخک زیباست.

ما نگاهی به کارهای کلاسیک داریم اما اونها زیاد با این شعار ما که “عطر نباید خیلی زیبا باشه” تناقض دارن. اگر عطر خیلی زیباست و روی زیبایی تاکید داره، خیلی خوبه، باید بیفتی به جونش و تغییرش بدی، نُتی رو بهش اضافه کنی که ربطی به ترکیبش نداره و کاری کنی که عطرت شوکه کنه، سورپرایز کنه. این چیزیه که نظر من رو جلب میکنه. یک عطر معمولاً وجوه متعددی داره، اما یه نقوصی هم باید توش باشه.

اون نقصها [از نظر من] کیفیت [برگ برنده] هستن. باعث میشه مردم بگن “این یارو عجیب غریبه”. اما برای من، شما نباید خیلی زیبا باشین و خیلی روی زیبایی تاکید کنین. خیلی زیبا کسل کننده هست.

فلیر: با عطرسازها چطوری کار میکنین؟

استوگ-وییی: دوست دارم حسم رو بگم و زیاد وارد مباحث تکنیکی نشم. من فقط حس خودم رو از دید احساسی توضیح میدم. منظورم اینه که میگم “اوه این بو من رو یاد فلان چیز میندازه”. من با این حسیّات با عطرسازها صحبت میکنم نه با اسم مولکولها. چرا که وظیفه من اینه که به اونها اکسیژن بدم، ببرمشون تو عالم دیگه، و کمک کنم دنیای ما رو کشف کنن. و اگر شما از باب تکنیکی وارد بشین نمیتونین همچین کاری کنین. این روش کار من با همه عطرسازهایی هست که با ما کار میکنن، و فکر کنم همشون از این روش راضی هستن.

فلیر: شما هرگز از نظر تکنیکی عطرسازی رو آموزش ندیدین، چطوری تو این دنیا راهتون رو پیش میگیرین؟

استوگ-وییی: خب، بذار اینطور بگم که در وهله اول، من خیلی خوب بو میکنم، یا باید بگم بد نیستم. عاری از سلیقه و ذائقه شخصی خودم، خیلی سریع میتونم متوجه مشکل یک عطر بشم. در وهله دوم، تجربه زیادی دارم: چندین سال، چندین عطر، چندین تست.

همچنین [به عنوان پشتوانه ای برای گذشته] اُزموتک رو داریم که نشون میده مردم تو سالهای ۱۹۱۰، ۱۹۲۰ یا ۱۹۳۰ چه عطرهایی میزدن، زیبایی چه معنایی داشت و برای مدرن بودن چه چیزهایی میساختن. هر چی باشه، همه ما دنبال ذره ای مدرنیته هستیم. و به نظر من، اشخاصی چون پول پواره و فرانسوا کوتی در زمان خودشون کارهای بسیار مدرنی انجام دادن.

در حقیقت خیلی ها در کارهای این دو، منابع الهامات خوبی رو کشف کردن و از اونها ایده گرفتن. و در وهله آخر، شوق و ذوق کار. ایده ی ساخت یک عطر، تولید عطرهایی که دنیای کوم دی گغسون رو میسازن، اینها چالشهایی هستن که دوستشون دارم.

فلیر: مدرنیته چطور توی عطرهای شما نمود پیدا میکنه؟

استوگ-وییی: بذارین جواب سوالتون رو اینطوری بدم. تست کردن عطر یه حرکت رو به مدرنیته نیست. چرا که همه اون آدمها تو اون کمپانیهای بزرگ با سهام و سرمایه کلانشون… اینها همشون عطرها رو [پیش از تولید] بارها تست میکنن و تست کردن عطر مثل سوهان و مثل اره از روی کار کم میکنه تا به محصول نهایی برسه. همه اون پستی بلندی ها، همه اون تفاوتها و تناقضها و ناخالصی های کار که بهش زیبایی میده به این صورت برداشته میشه.

اگر قرار بود ما نیز به این صورت تست کنیم و عطر بیرون بدیم، هیچکدوم از ۶۰ عطری که ما توی کلکسیونمون داریم، تولید نشده بودن. بنابراین “مدرن” به نظر من برندی هست که تست نمیکنه. جدا از این آزادی هم یک فاکتور دیگه هست: آزادی انتخاب متریال، آزادی کار با عطرسازها، بدون دغدغه اهمیت دادن به روند کار جریانات حاکم و اینکه دیگران چطور کار میکنن.

ما از نا-زیبا بودن اِبایی نداریم. یک بار که توی یک برند دیگه مشغول به کار بودم، روی عطری کار میکردیم که برای زنی ۳۵ ساله و بسیار زیبا، که یک فرزند پسر و یک فرزند دختر، یه اتومبیل اسپرت جمع و جور با تودوزی چرمی، یک کیف دستی عالی، و یک همسر فوق العاده که باهوش و شوخ طبعه، داشت. وقتی طرح این ایده رو به اتمام رسوندیم من گفتم “فقط یه چیزی هست که خیلی کنجکاوم میکنه: دلم میخواد همچین آدمهایی رو ملاقات کنم!” این یک زندگی واقعی نیست. یک تصویر واقعی از یک خانواده واقعی نیست.

یک روز، تو دفتر کار کوم دی گغسون، متوجه شدیم بُخور محوریت مهمی در ادیان داره و در همه جای دنیا رواج داره. بنابراین ما شروع به جمع آوری نمونه ها از سرتاسر دنیا کردیم و دادیم به عطرسازها و نظرشون رو پرسیدیم. پنج عطر با بوی بُخور تولید کردیم و مردم هم واقعاً خوششون اومد.

نا-زیبا

همه ی اونچه ما انجام دادیم [تکرار] تاریخ تمدن بشر بود! در هر دینی، نقش بُخور رو میبینیم. پس از این پروژه، از بُخور کلیسای اُرتودوکس به روایحی چون خشکشویی پرداخیتم؛ هیچ مشکلی وجود نداشت. وقتی ما خلق میکنیم به اینکه دیگران چه فکر میکنن فکر نمیکنیم. ما به عطر فکر میکنیم.

فلیر: آیا عطر کلاسیکی هست که ازش خوشتون بیاد؟

استوگ-وییی: من با کلاسیکهای مطرح و بزرگ مشکلی دارم: بیشتر وقتها من رو یاد کسی میندازن. بوی مامان بزرگ یا عمه آگاتا. با این احساس نمیتونم کنار بیام. البته بعضی از اونها واقعا خاص هستن، اما هیچکدوم من رو جذب خودشون نکردن.

یه عطر زیبایی رو مولینارد حدود ۱۹۲۵ ساخت، هابانیتا. نسخه اصلی منظورمه. این عطر مثل فراکاس از روبر پیگه یه عطر افسانه ای هست. چرا، چون در اون ایام شبیه به شلیمار یا وُل دو نویی نبود. بُعد جدیدی از زنانگی بود. یکی دیگه از اون کارها که دوست دارم فِم از برند روشا (Rochas Femme) هست. همچنین از برند بلمان عطر ون وخت رو دوست دارم؛ زیباترین عطر سبز در اون دوران.

فلیر: اولین بار کی به عطر علاقه مند شدین؟

استوگ-وییی: من همیشه به عطر علاقه داشتم. برای مدت طولانی روی پنج حس اصلی تحقیق کردم و میزبان وورکشاپی در مورد حس بویایی و حس بساوایی توی موسسه Atelier des Enfants de Beaubourg بودم. همچنین حدود ده سال پیش، برنامه ای در مورد هماهنگی بین نقاشی و عطر در موزه Roubaix La Piscine داشتم. با کمک عطرسازها روی چندین تابلوی نقاشی که توسط موزه دار انتخاب شده بودن کار کردیم؛ مثلا مرگ مارا اثر ژاک لویی دیوید.

نا-زیبا
Jacques-Louis David, La Mort de Marat, 1793

به کمک عطرساز ما برای این تابلو بوی فلزی خون رو طراحی کردیم و روی اون تاکید کردیم. این جور روایح از اساس برای اینکه روی تن و لباس استفاده بشن زاده نشدن. ما اونها رو روی کاغذهای تست اسپری کردیم و دادیم به بازدید کنندگان. در حالی که تابلوی مرگ مارا رو تماشا میکردن و بوی خون رو زیر بینیشون نگه داشته بودن، جا میخوردن و عقب میکشیدن! البته ما بوی زیبای گلها رو هم ساخته بودیم، مثلاً برای “لو پِتی شاتِلین” (La Petite Châtelaine) اثر کامیل کلودل رایحه گل کاملیا رو ساختیم.

نا-زیبا
Camille Claudel, La Petite Châtelaine, 1895

چیزی که نظر ما رو به خودش جلب میکنه پُلی هست که بین دو قسمت مغز ما زده میشه و بدون وقفه در حال کاره. از اون لحظه که چیزی رو به مغزتون نشون میدین در حالی که سعی میکنین براش بویی در نظر بگیرین، مسیر ثابت سازی حافظه ی اون اُبژه به کلی متفاوت میشه و این شما رو به مسیر متفاوتی از شناخت پیرامون سوق میده. شما این قابلیت رو دارین، و این قابلیت برای همیشه با شماست.

در هر لحظه شما میبینین و بو میکنین اما متوجهش نیستین. بنابراین چنین بازیهایی روی حواس شما برای حافظه شما خیلی مهم هستن و این دقیقاً چیزی هست که ما میخوایم کشف کنیم. ما این تمرین رو با هر قشر و گروه سنی اجرا کردیم و اونها هم خیلی مشتاق بودن. این یک تور آموزشی هست و همیشه هم ظرفیتش تکمیله. برای همین موزه، که سابقاً یک استخر شنا بوده، من بوی منحصر بفردی که استخرهای شنا داشتن رو بازسازی کردم. و صدای استخرهای فعال رو ضبط کردیم و هر نیم ساعت به مدت ۱۵ ثانیه پخش کردیم.

صدای جیغ و شیطنت کودکان، صدای آبی که پخش میشه، صدای نجات غریق و همه اصواتی که که اون استخر برای ۷۵ سال تولید میکرد. مردمی که برای اولین بار از استخر (موزه کنونی) بازدید میکردن شگفت زده میشدن و سعی میکردن بفهمن این صداها از کجا میان. ما حسها رو به حرکت در میاریم و هوشیار میکنیم. من همچنین روی هندسه ی مزه هم کار کردم.

فلیر: هندسه مزه؟

استوگ-وییی: بله. فرض کنیم من چشمهای شما رو میبندم و به شما یک قرص نازک مستطیل شکل میدم که دارای رایحه انیسون (بادیان رومی) هست و از شما میخوام که مزه اون رو توصیف کنین. شما توصیف میکنین و احتمالا چیزی که میگین توصیف انیسون نیست.

سپس یک قرص دیگه با همون مشخصات و مزه و بو به شما میدم که این بار کروی شکل هست. چشمان شما هنوز بسته هست. ۹۰ درصد احتمال این هست که شما دو مزه متفاوت رو توصیف کنین و حسهای متفاوت داشته باشین. این رو ایتالیایی ها خیلی وقت پیش کشف کردن چون اونها پاستا دارن و پاستا دقیقاً هنر هندسه ی مزه هست. اسپاگتی، پِنه… گرچه همون روغن زیتون و همون سبزیجات توی سس بکار رفته، اما وقتی چشماتون بسته هست، همه اینها توی دهان شما داستانی متفاوت دارن. به این میگیم هندسه مزه.

فلیر: بازسازی مزه از طریق فرم هندسی…

استوگ-وییی: بله، از طریق شکل و اندازه. چنین مقوله ای تو کشورهای غربی چندان جا افتاده نیست اما تو کشورهای شرقی بسیار مهمه. در این کشورها گستره مزه بسیار پهناورتره. خیلی جالبه، مزه و پس-مزه دارن و حتی نوع برش غذا حائز اهمیت میشه.

فلیر: به نظر میرسه تمام عمرتون داشتین روی حواس پنجگانه کار میکردین…

استوگ-وییی: بله، همیشه برام جالب بوده. وقتی کودک بودم تعطیلات رو در “گریمود” میگذروندم – همون روستای کوچک در منطقه “وار” – و همسایه های والدینم یک کاروان داشتن. ما رو با خودشون میبردن به گردش و تفریحات. قدم میزدیم و اون دقت ما رو به صدای این پرنده و اون پرنده جلب میکرد و کمک میکرد بافت برگهای درختها رو با کلماتی مثل “نرم”، “زبر”… برای خودمون تعریف کنیم.

سپس به کاروانش برمیگشتیم و برامون آب خنک و بادام و انجیر میاورد. خیلی لذت بخش بود. به ما یاد میداد نگاه کنیم، بفهمیم چرا یک درخت بیمار شده. اون مرد چیزی رو یاد من داد که همه دارا هستیم، اما شرایط زندگی و جامعه ما رو به سمت شهرها سوق داد و در نتیجه ما اون رو از دست دادیم. فقط چند سال لازمه تا به اون وضعیت برگردیم. طبیعت و فصول، ما که تو شهر زندگی میکنیم خیلی درگیرش نیستیم.

◊ ◊ ◊

در ادامه ی مصاحبه اصلی موضوع گفتگو به سمت زبان و تاثیر حواس پنجگانه بر روی شکل گیری زبانها گرایش پیدا میکنه، لذا علیرغم اینکه موضوع بسیار جذاب و شیرینی بود از ترجمه متن و اضافه کردنش به این مصاحبه اجتناب کردم تا مخاطب این پست رو دچار سردرگمی نکنه. با تشکر از اینکه این پست رو مطالعه میکنین.

 

  1. کوم دی گغسون اولین برندی نبود که با یکدست کردن شیشه ها عطر میساخت. پیش از اون نیز برندهایی مثل شنل و خیلی از برندهای نیش مثل سرج لوتانس یا لاغتیزن پغفومه شیشه های یکدست داشتن. اما موفقیت چشمگیر برند در زمینه عطر کار رو به اینجا کشوند که خیلی از برندهای دیزاینر هم این حرکت رو ادامه دادن و امروز تقریبا به یک حرکت متداول تبدیل شده.
  2. این مصاحبه در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۳ انجام شده.م
برچسب ها
مشاهده بیشتر

4 دیدگاه

  1. عالی بود البته تا الان هر عطری از این برند تست کردم کار غیر معمولی بنظرم نبوده و هنوز کارهای ساختار شکنی ازش تست نکردم . سلطان فعلا آنتوان لی هستن .

  2. عجیب مثل Comme des Garçons

    اعتراف میکنم هر دوباری که عطرای CDG رو خریدم دلبل خریدم خیلی بیشتر از خود رایحه بخاطر این شیشه لوبیایی های دوس داشتنی خوش دستش بوده

    ممنون کیوان خیلی زحمت کشیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
Web Statistics
بستن
بستن

بلوک تبلیغ حذف شد

با غیرفعال کردن مسدودکننده تبلیغات از ما حمایت کنید